رفتار جمعی در جنگ دوازده‌روزه متفاوت بود/ پیوندهای تاریخی؛ مانع از فروپاشی سریع جامعه

رفتار جمعی در جنگ دوازده‌روزه متفاوت بود/ پیوندهای تاریخی؛ مانع از فروپاشی سریع جامعه

تهران- ایرنا- عضو هیات علمی دانشگاه تهران رفتار مردم در شرایط بحران را زمینه‌محور دانست و تصریح کرد: در صورت طولانی‌شدن درگیری‌ها یا حمله به زیرساخت‌ها، هجوم و رفتارهای ضدجمعی می‌تواند انسداد و پیامدهای روانی و اقتصادی درپی داشته باشد که باید در سیاستگذاری، توجه ویژه به آن شود.

به گزارش خبرنگار سیاست خارجی ایرنا، «کیومرث اشتریان» استاد دانشگاه تهران، روز یکشنبه ۱۱ آبان ماه، در نشست «بررسی و تحلیل ابعاد جامعه‌شناسانه و روان‌شناسانه جنگ دوازده روزه» به بیان مهمترین تاثیرات و تاثرات این جنگ بر جامعه و افکار عمومی ایران پرداخت. مشروح سخنرانی این استاد دانشگاه را در ادامه می‌خوانید.

اگر همه دنبال سود خود باشند، کل بازی به هم می‌ریزد

یکی از مهم‌ترین مباحث درباره عنوان این نشست که پیش از این هم به صورت کلی روی آن بحث شده، موضوع «رفتارشناسی عقلانی» در شرایط جمعیت و انبوه مردم است. گرچه بحث درباره جنگ دوازده روز است اما من تجربه جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را هم داشته‌ام و شاید برای دوستان جالب باشد که تجربه ذهنی جنگ دوازده روزه را در آن دوران جنگ عراق نداشتم. ما در دانشگاه و آکادمی، درباره رفتار بشر و انسان به صورت تفصیلی در حال بحث و گفت‌وگو هستیم و نقطه محوری همه تئوری‌ها و نظریه‌های علوم اجتماعی پاسخ به این پرسش است که بشر چگونه رفتار می‌کند؟

نظریه «انتخاب عقلانی» و زیرمجموعه‌های آن، نظریه نهادی، نظریه فمنیسم و مارکسیسم همه در پی تبیین رفتار و پاسخ به این پرسش هستند که بشر چگونه رفتار می‌کند و این میان مشهورترین نظریه، همان نظریه عقلانی است که سه عنصر اصلی دارد: جمع‌آوری اطلاعات، سنجشگری و بیشینه‌سازی منفعت. با این حال گفته می‌شود در نظریه عقلانی، افراد بیشتر به دنبال بیشینه‌سازی منافع هستند تا جمع‌آوری اطلاعات و سنجشگری. مسئله اجتماعی و روانی جنگ دوازده روزه را می‌توان از چند منظر سیاسی، حقوقی و حقوق‌ بین‌الملل بحث کرد اما پرسش اصلی این است که نظریه انتخاب عقلانی در دوران جنگ هم می‌تواند پاسخ ما را بدهد، یعنی بشر در موقع بحران هم، عقلانی رفتار می‌کند یا نه؟

نظریه عقلانی معتقد است که انسان سنجشگری کرده و بهترین و بیشینه‌ترین منفعت را انتخاب می‌کند و انجام می‌دهد. ما رفتار را به فرد تاویل می‌کنیم. «آدام اسمیت» به عنوان بنیانگذار اقتصاد، اعتقاد داشت که انسان‌ها به دنبال سود و نفع مادی خود هستند و کشف مهم آدام اسمیت این بود که پیگیری نفع شخصی در نهایت به نفع اجتماع، تمام می‌شود به این دلیل که انسان‌ها به طرف تولید رفته و در صورت وجود رقابت نوآوری می‌کنند. حال پرسش این است که آیا در موقع جنگ نیز بیشینه‌سازی منافع افراد به نفع کل جامعه منجر می‌شود یا نه؟ در زمان جنگ، «هجوم» رخ می‌دهد و در این شرایط افراد می‌خواهند به دنبال منافع شخصی خود باشند و در این صورت نفع جمعی که آدام اسمیت به آن اعتقاد دارد؛ محقق نمی‌شود. بنابراین، زمینه یا کانتکست بر رفتار تاثیر می‌گذارد.

مثال ساده‌ را می‌توان در چهارراهی وقتی چراغی از کار می‌افتد یا در جمعیت انبوه زیارت دید که در آن انبوهی جمعیت، همه می‌خواهند خود را از ترافیک یا گرفتار در میان جمعیت و خفگی نجات دهند. هر کس تلاش می‌کند خود فرار کند و همین باعث می‌شود رفتارها ضد عقلانی شوند؛ چون در واقع مسیر رفت‌وآمد مسدود می‌شود. در شرایط عادی و رفتار عقلانی، بیشینه‌سازی تولید فردی به نفع جامعه است اما در موقعیت‌های بحرانی، هر تلاشی مساوی است با فشاری که به دیگران وارد می‌شود و همان فشار از سوی دیگران به خود فرد بازمی‌گردد و باعث خفگی و انسداد می‌شود. در این حالت، تعقیب منافع شخصی دیگر به خیر عمومی منجر نمی‌شود.

فیلم ذهن زیبا را اگر دیده باشید، مثالی از همین مسئله دارد. «جان نش» شخصیت فیلم در صحنه‌ای با چند دانشجو در کافه نشسته‌اند، چند خانم هم‌زمان وارد می‌شوند و ذهن او درگیر مسئله انتخاب عقلانی و تصمیم‌گیری می‌شود. همه دانشجوها قصد دارند با زیباترین دختر صحبت کنند، اما وقتی هرکدام برای کسب بیشترین سود شخصی تلاش می‌کنند، هیچ‌کس موفق نمی‌شود. نتیجه‌ای که نَش می‌گیرد این است که اگر هر کس به‌جای حداکثرسازی سود شخصی، کمی از خواسته‌اش بکاهد، کل جمع به نتیجه بهتری می‌رسد. بنابراین، اگر همه دنبال سود خود باشند، کل بازی به هم می‌ریزد. در رفتار جمعی هم همین‌طور است؛ اگر در شرایط هجوم همه بخواهند فرار کنند، اوضاع بدتر می‌شود.

منطق رفتار جمعیت در شرایط بحرانی متفاوت است

در این دوازده روز جنگ، رفتارهای بسیار خوب و انسانی دیدیم، اما نگرانی‌هایی هم وجود داشت؛ مثلاً اگر در اتوبان کرج یا شبکه‌های ارتباطی مشکلی پیش بیاید، یا اگر مردم نتوانند خرید کارت‌به‌کارت انجام دهند، طبیعی است که هجوم به سمت فروشگاه‌ها ایجاد شود، چون خانواده گرسنه است و هیچ راهی نمی‌ماند جز عمل فوری و هجوم. تمام نکته سخن من این است که در کنار مشاهده تجلیات شگفت‌انگیز از رفتار انسانی، تمدن ایرانی، فرهنگ ایرانی و اسلامی، باید حواسمان باشد که منطق رفتار جمعیت در شرایط بحرانی چیز دیگری است و ما موظفیم از منظر سیاست‌گذاری عمومی به آن فکر کنیم. نباید تصور کنیم که فقط با چند جمله درباره آرامش و خوب‌بودن مردم، می‌توان جمعیت را کنترل کرد. جمعیت منطق خاص خود را دارد؛ منطقی که اندیشمندان بیش از صد تا دویست سال است درباره آن و درباره محدودیت‌های رفتار عقلانی بحث کرده‌اند.

در زیرمجموعه نظریه‌ انتخاب عقلانی، نظریه‌هایی چون نظریه عمومی، اجتماعی، کنش جمعی و دیگر شعب، شاخه‌ها و عرصه‌های مختلفی وجود دارد. نتیجه تئوریک و نظری بحث من این است که رفتار عقلانی زمینه‌مند و کانتکست‌محور است. بنابراین حرف اصلی ما این است که در کانتکست‌های مختلف، رفتارها، رفتار عقلانی می‌تواند شکل دیگری پیدا کرده و ممکن است پیشینه‌سازی سود باعث تخریب ‌شود و نه لزوما خیر عمومی.

در سیاستگذاری عملیاتی و عمومی باید بسیار هوشمندانه اقدام کنیم

از نظر عملیاتی و سیاستگذاری عمومی هم تدابیری که در پدافند غیرعامل برای چنین لحظاتی باید در نظر گرفته شوند، حیاتی‌اند. من این موارد را در جاهای دیگر به تفصیل نوشته‌ام که برای مثال چه کارهایی می‌توان برای شبکه شتاب انجام داد، برای برق چه باید کرد، یا برای جاده‌ها چه تدابیری مناسب است.

از این نتیجه باید سیاست‌گذاری کنیم و کاملاً هوشیار باشیم، که همه‌چیز این جنگ دوازده‌روزه نیست و ما باید خود را برای روز مبادا و سیاست‌گذاری در چنین عرصه‌هایی آماده کنیم. وضعیت کنونی شبیه به جنگ ایران و عراق نیست، در آن دوران شبکه‌های اجتماعی به این اندازه به هم وابسته نبودند. جنگ هم جنگ پایتخت نبود؛ در حالی که در جنگ دوازده روزه، پایتخت درگیر بود. پایتخت در اینجا معانی مختلفی دارد؛ پایتخت یعنی شبکه پخش بنزین، شبکه پخش غذا، مرکز فرماندهی و هماهنگی. در زمان جنگ عراق، مثلاً کرمانشاه، اهواز و مناطق مرزی درگیر جنگ بودند اما مرکز کشور با چنین پدیده‌ای مواجه نمی‌شد.

این جنگ دوازده روزه با بسیاری از جنگ‌های طول تاریخ هم فرق داشت؛ در جنگ‌های دیگر از مرزهای زمینی و هوایی حملاتی به کشورها می‌شد و نیروهای هوایی و زمینی وجود داشت اما این جنگ متفاوت و جنگ پایتختی و سیاسی بود. تفاوت دیگر هم این بود که گویی جامعه احساس می‌کرد که دشمن با مردم کاری ندارد. به نظرم تفاوت مهمی است و ما چنین شرایطی را برای مثال در جنگ‌های پاکستان و افغانستان و حتی آمریکا در عراق هم شاهد نبودیم و ماهیت آن‌ها متفاوت بود. یعنی واژه «جنگ» بود، ولی این جنگ‌ها شبیه هم نبودند.

بشر و عموم مردم این موضوعات را به غریزه می‌فهمند و ممکن است تفاوت ما دانشگاهی‌ها با مردم عادی در این باشد که ما این سخنان را در قالب‌های ساختارهای ادبیات علمی بیان می‌کنیم، ولی آن‌ها هم همین حس را دارند و می‌فهمند. استادی داشتیم می‌گفت که فرق آدام اسمیت با یک آدم عادی، ساده، در این نیست که او فهمیده یا نفهمیده است؛ فرقشان در توانایی متقاعدسازی نخبگان است. یکی از نظریه‌های آدام اسمیت در کارگاه‌های سنجاق‌سازی شکل گرفته است؛ جایی که او مشاهده کرد که در آنجا تقسیم کار انجام شده است. او این تقسیم کار را تئوریزه، فرمول‌بندی و صورت‌بندی نظری کرد.

بنابراین، مردم به غریزه می‌فهمند که این جنگ فعلا مانند قبلی‌ها نیست. حرف من به سیاستمداران این است که گول نخورید! این ۱۲ روز نمونه جنگ نیست و اگر قرار باشد جاهای دیگری مانند زیرساخت‌های آب و برق مورد حمله قرار گیرد، وحشتناک است و ما باید مراقب آن باشیم و وظیفه داریم که هشدار دهیم. این جنگ متفاوت بود و در آن تانک و توپ و سربازی هم به راه نیافتاد و مردم هم به صورت غریزی این تفاوت را درک کردند. اما اگر جنگ طولانی شود؛ شرایط فرق خواهدکرد به همین دلیل من پیشنهاد دادم که سه ماه یا شش ماه حقوق مردم به حساب آن‌ها واریز شود یا مواد خوراکی و اقلام مهم مردم را به اندازه همین مدت در اختیار آن‌ها قرار دهیم. به نظرم این موضوع بسیار تاثیرگذار است.

رفتار جمعی در جنگ دوازده‌روزه متفاوت بود/ پیوندهای تاریخی؛ مانع از فروپاشی سریع جامعه

تبعیض و فساد اقتصادی هم می‌تواند رفتار مردم را سودجویانه کند

اگر بخواهیم همان بحث رفتار را ادامه دهیم، باید دانست که در کنار جنگ، حس تبعیض فساد اقتصادی و سیاسی هم همان حرص را در انسان پدیدار می‌کند. به دانشجویانم توصیه می‌کنم خود را طوری تربیت کنند که در نهاد و سازمانی اگر همه فساد اقتصادی داشتند، آن‌ها آلوده نشوند.

اینکه گفته می‌شود «همه می‌گیرند، پس من هم بگیرم»، یا «همه خراب می‌کنند»، توجیه بدی شده و این یکی از نقاط آسیب‌پذیر ماست. البته این از یک بُعد شخصی است؛ اما دولت و حکومت وظیفه دارند که مقابل تبعیض بیاستند و معنا ندارد که برخی مقامات کشور ثروت انبوه و موقعیت کسب ثروت داشته‌ باشند. بنابراین تبعیض و فساد اقتصادی هم می‌تواند بلایی بر سر ما بیاورد که رفتار ما را همانند رفتار سودجویان کند؛ طوری که تنها به دنبال منافع خود باشیم.

در پاسخ به این پرسش که چرا در طول ۱۲ روز جنگ دولت و حکومت شوکه نشد، باید دانست که ما در کشور ظرفیت مثبت نهادی داریم که متاسفانه نادیده گرفته شده است. این ظرفیت نهادی هم در مفهوم ساختارهای حقوقی و سیاسی کشور و هم نزدیک مفهوم فرهنگ، قابل درک است. ما در فضای رسانه‌های اجتماعی دچار نوعی خودزنی شده‌ایم و از توانایی‌های نهادی خود غافل مانده‌ایم؛ در حالی که این توانایی‌ها می‌تواند دائماً احیا شود. باید بتوانیم ظرفیت نهادی را به‌طور جدی توسعه دهیم. از نظر حقوقی آن را داریم، اما متأسفانه از منظر مدنی به نهادهای سیاسی و اساسی چندان توجه نکرده‌ایم. از این جهت، ما دچار نوعی خودتخریبی سیستماتیک شده‌ایم. بااین‌حال، در حوزه‌هایی مانند نظامی و رسمی، توان بازسازی وجود دارد. رئیس‌جمهور اگر ترور شود، بلافاصله جایگزینی صورت می‌گیرد؛ مجلس بلافاصله تشکیل می‌شود؛ رده‌های نظامی نیز چنین ظرفیتی دارند. این ظرفیت در ایران از حیث بدنهٔ اجتماعی و مردمی نیز وجود دارد.

ایران نهادهای قدرتمندی دارد

ما جامعه‌ای تاریخی هستیم؛ یعنی جامعه‌ای با مفهوم «انس». غیر از اقلیتی که موجب آسیب و آشفتگی می‌شوند، آن‌ها جدا هستند، من دربارهٔ عامهٔ مردم صحبت می‌کنم. مردم و حکومت مانند زن و شوهری هستند که ده‌ها بار دعوا کرده‌اند ولی سی یا چهل سال زندگی مشترک داشته‌اند، انس گرفته‌اند. اصلاً بعضی وقت‌ها اگر دعوا نکنند، زندگی نمی‌چرخد؛ بالاخره باید گاهی اختلافی باشد، حرفی زده شود. آن‌ها حتی در دلِ دعوا نیز نوعی محبت دارند.

انس یعنی این‌که جامعهٔ کُرد با جامعه تُرک، با جامعه لر انس گرفته‌اند. یعنی الان اصلاح‌طلب و اصول‌گرا، بعد از یک مدتی که با هم بودند، در چند حوزهٔ خاص شبیه هم شده‌اند. پس وقتی با هم زندگی می‌کنیم، بیشتر با هم انس می‌گیریم. این مفهوم، مفهوم جامعهٔ تاریخی است؛ زیاد با هم بوده‌ایم، انس گرفته‌ایم. الان بسیاری از مقررات و قواعد اگر وجود نداشته باشد، هجومی که باید صورت بگیرد، انجام نمی‌شود. اگر قواعدی هم وجود نداشته باشد، با هم کنار می‌آیند؛ یعنی با مکانیسم‌های درک متقابل اجتماعی. ما جامعهٔ قوی‌ای داریم؛ به نظر من جامعه قوی است. وقتی این را با جاهای دیگر مقایسه می‌کنیم، خیلی چیزها مشخص می‌شود. جوامعی که تاریخ طولانی ندارند، جوامعی که آدم‌ها در آن‌ها با هم مانوس نیستند، همدیگر را خوب نمی‌شناسند، اصلاً کم با هم زندگی کرده‌اند، خیلی متفاوت هستند.

ما به لحاظ نهادی، نهادهای قدرتمندی داریم. ولی در ایران، این مسئله جنبهٔ مثبتی هم دارد؛ فارغ از دولت، مثل دولت و حکومت. خیلی جالب است؛ کشوری که این‌همه دچار تحریم و محدودیت بوده است، جنگ را تجربه کرده و با مشکلات فراوان روبه‌رو بوده، اخیراً دیدم بیسبال دارد، آن هم با حضور زنان. یعنی چه؟ یعنی این اتفاقات مستقل از دولت رخ می‌دهد. این یعنی خود مردم هستند که چنین کارهایی را انجام می‌دهند؛ مثل همین المپیادها، مانند فعالیت‌های فرهنگی و علمی دیگر. جامعه‌ای که نخبگان تربیت می‌کند، خانواده‌هایی دارد که از این حیث سرمایه‌های اصلی هستند. سیاست‌مداران شاید عکس بگیرند با این موفقیت‌ها، اما تمام این موفقیت‌ها حاصل سرمایه‌گذاری خانواده‌هاست که فرزندانشان را این‌گونه حمایت می‌کنند.

نظرات کاربران