موسسه دوحه: جنگ وحدت ملی در تهران را تقویت و ضعف اسرائیل را فاش کرد

تهران- ایرنا- «مؤسسه دوحه برای مطالعات عالی» در گزارشی با اشاره به نتایج جنگ ۱۲ روزه تحملی نوشت: [رژیم] اسرائیل منزوی، از درون شکافخورده و از نظر اقتصادی آسیبدیده [از این جنگ] بیرون آمد. قماری که بر پایه تحریک شورش در ایران و بازگرداندن بازدارندگی منطقهای بنا شده بود، فروپاشید. جنگ نهتنها وحدت ملیگرایانه در تهران را تقویت کرد، بلکه محدودیتهای یکجانبهگرایی [رژیم] اسرائیل را برملا ساخت.
به گزارش روز یکشنبه گروه اروپا و آمریکای ایرنا، رویاروییهای نظامی در جنگ ۱۲ روزه میان ایران و رژیم صهیونیستی، نقطه عطفی در معادلات امنیتی و سیاسی خاورمیانه بود؛ حملاتی که با اقدام غیر موجه رژیم اسرائیل علیه تأسیسات هستهای، بخشهای مسکونی و ترور مقامهای نظامی ایران در کنار نخستین تجاوز مستقیم ایالات متحده به خاک کشورمان آغاز شد و لایههای پنهان راهبرد چند دههای واشنگتن و تلآویو را آشکار ساخت. سیاستی که از سال ۱۹۷۹ با عنوان «مهار ایران» شروع شد، طی چهار دهه بعد به شبکهای پیچیده از تحریمهای اقتصادی، حملات نیابتی، عملیات مخفیانه و فشارهای نظامی مقطعی تبدیل گردید. با این حال، این تلاشها نه تنها به فروپاشی نظام جمهوری اسلامی منجر نشد، بلکه تابآوری تهران را تقویت کرد، بازدارندگیاش را افزایش داد و جایگاه منطقهای آن را تحکیم بخشید.
در این راستا «مؤسسه دوحه برای مطالعات عالی» (Doha Institute for Graduate Studies) که یک اندیشکده در قطر است با انتشار مقالهای به بررسی دلایل شکست راهبرد آمریکا و رژیم اسرائیل در قبل ایران میپردازد. قصد داریم قسمتهایی از این مطلب تفصیلی را طی دو بخش منتشر کنیم. بخش اول این مقاله پیشتر منتشر شده است؛ و در بخشدوم و پایانی چنین میخوانیم:
اصابت موشک ایرانی به منطقهای در تلآویو طی جنگ 12 روزه
اصابت موشک ایرانی به منطقهای در تلآویو طی جنگ ۱۲ روزه
فقدان اپوزیسیون متحد، معتبر و ریشهدار داخلی، قمار راهبردی حمله نظامی آمریکا و [رژیم] اسرائیل را بیاثر ساخت.
نویسنده این گزارش معتقد است: «فقدان یک اپوزیسیون متحد، معتبر و ریشهدار داخلی، قمار راهبردی حمله نظامی آمریکا و [رژیم] اسرائیل را بیاثر ساخت. اپوزیسیون ایران بهشدت پراکنده باقی مانده است؛ مجموعهای از سلطنتطلبان در تبعید، فعالان زندانی، دموکراتهای سکولار، جنبشهای اقلیتهای قومی و ... ؛ این بازیگران فاقد استراتژی مشترک، ایدئولوژی یکپارچه یا رهبری هماهنگ هستند. مهمتر آنکه هیچ چهرهای وجود ندارد تا این گروههای متفاوت را در قالب جنبشی منسجم برای تغییر نظام گرد آورد.»
«رضا پهلوی، ولیعهد سابق و پسر آخرین شاه ایران، تلاش کرده این خلأ را پر کند و خود را بهعنوان چهرهای گذار معرفی نماید که از دموکراسی سکولار، آشتی ملی و همهپرسی درباره آینده حکمرانی ایران حمایت میکند. هرچند در میان بخشی از اپوزیسیون خارجنشین نسبت به ایران پیش از انقلاب محبوب است اما جذابیت او در داخل کشور بسیار محدود است؛ بهویژه در میان جوانانی که تجربهای از سلطنت ندارند و آن را نمادی از نابرابری و سرکوب میدانند. برداشت او بهعنوان همسو با روایتهای آمریکا و [رژیم] اسرائیل نیز مشروعیت داخلیاش را بیشتر تضعیف میکند.»
در ادامه این گزارش آمده است: «سازمان مجاهدین خلق [منافقین] به رهبری «مریم رجوی»، پس از ناپدیدشدن همسرش «مسعود رجوی»، از دیگر نیروهای سازمانیافته اپوزیسیون در تبعید است. این گروه که زمانی جریان چپ برجستهای علیه شاه و جمهوری اسلامی بود، بهدلیل همکاری با صدام حسین در جنگ ایران و عراق و اتهامات مربوط به ماهیت فرقهای، حتی در میان مخالفان رژیم بهشدت نامحبوب است. هرچند در خارج فعال است و در افشای برنامه هستهای ایران در ۲۰۰۲ نقشی مهم داشت اما حضور و توان عملیاتی در داخل کشور را ندارد.»
«جنبشهای مبتنی بر قومیت، بهویژه در میان کردها و بلوچها، همچنان پابرجا اما پراکندهاند. گروههایی چون حزب دموکرات کردستان ایران و کومله در غرب ایران مقاومت سیاسی و نظامی را هدایت کردهاند، در حالیکه در سیستان و بلوچستان گروههای مسلح چون «جیشالعدل» حضور دارند. با وجود اینکه هر دو منطقه کانون اعتراضات بوده هیچیک رهبری فراگیر یا پایگاهی ملی ارائه نکردهاند.»
مریم رجوی مسعود رجوی
تصویر مریم رجوی سرکرده گروهک منافقین در کنار مسعود رجوی
نویسنده این گزارش تاکید دارد که «در مجموع، این گروهها بازتابدهنده اکوسیستم اپوزیسیونی هستند که از نظر شکایتها متنوعاند، اما از نظر چشمانداز پراکنده. بدون رهبری واحد تلاشها برای تغییر رژیم از خارج، بهجای تحریک انقلاب به تقویت همبستگی ملیگرایانه منجر خواهد شد.»
[رژیم] اسرائیل در حالیکه از درون دچار شکاف و فرسودگی اجتماعی بود وارد رویارویی با تهران شد.
«در مقابل، [رژیم] اسرائیل در حالیکه از درون دچار شکاف و فرسودگی اجتماعی بود، وارد رویارویی با تهران شد. حتی پیش از حملات ۷ اکتبر، [رژیم] اسرائیل یکی از عمیقترین بحرانهای سیاسی داخلی تاریخ خود را تجربه میکرد. ائتلاف راست افراطی بنیامین نتانیاهو که برای محدود کردن نظارت قضایی و حفاظت نخستوزیر از اتهامات فساد فشار میآورد، اعتراضات گستردهای را برانگیخت. شکافها عمیق بودند؛ میان یهودیان سکولار و مذهبی، صهیونیستهای لیبرال و ملیگرایان افراطی ارتدوکس، نخبگان اشکنازی و طبقات پایین مزراحی. اعتماد به نهادهای دولتی بهسرعت رو به افول بود که حمله حماس بیش از پیش آسیبپذیری دولت را نمایان ساخت: یکهزار و ۲۰۰ اسرائیلی تنها در یک روز کشته شدند و افسانه امنیت مطلق فرو پاشید.»
«با این حال، بهجای پاسخگویی یا اصلاحات، جنگ به نتانیاهو اجازه داد خود را بهعنوان رهبر دوران جنگ بازتعریف کند. دولت از فضای ترس و انتقام برای تحکیم قدرت، رد آتشبسها و سرکوب مخالفان داخلی بهره برد. این اتحاد جنگی اما اضطرابی وجودی را پنهان ساخت که نشان میداد هیچ چشماندازی برای آینده غزه و هیچ مسیر صلح بلندمدتی وجود نداشت و تنها نظامیگری دائمی بهعنوان بقای سیاسی در نظر گرفته میشد.
[رژیم] اسرائیل، برخلاف ایران فاقد عمق جمعیتی و گستره جغرافیایی است و دولت (رژیم) اسرائیل از مرکز سیاسی خود در حال فروپاشی است.
این گزارش میافزاید: «نگرانکنندهتر اینکه [رژیم] اسرائیل با خروج گسترده طبقه روشنفکر و حرفهای خود مواجه شد. تا اوایل ۲۰۲۵، نزدیک به ۴۰ درصد از اسرائیلیها به مهاجرت فکر میکردند و دهها هزار نفر از متخصصان جوان، دانشگاهیان و تکنولوژیستها پیشاپیش کشور را ترک کرده بودند. دلایل روشن بود؛ صعود ملیگرایی مذهبی، فروپاشی استقلال قضایی و باور فزاینده به شکنندگی و فرسایش پایههای لیبرالدموکراتیک رژیم. این فرسایش انسجام اجتماعی آسیبپذیریهای راهبردی را تشدید کرد. [رژیم] اسرائیل، برخلاف ایران فاقد عمق جمعیتی و گستره جغرافیایی است. نمیتوانست و همچنان نیز نمیتواند از عهده یک جنگ فرسایشی برآید، بهویژه هنگامیکه توسعهطلبی نظامی نارضایتی داخلی را عمیقتر میکند. دولت (رژیم) اسرائیل از مرکز سیاسی خود در حال فروپاشی است.»
«رویارویی ژوئن ۲۰۲۵ که با عملیات «شیر خیزان» [رژیم] اسرائیل و نخستین حملات مستقیم ایالات متحده به خاک ایران به وقوع پیوست، نتیجه قطعی مورد انتظار طراحانش را به همراه نداشت. در عوض، پایانبخش یک توهم راهبردی چند دههای بود؛ اینکه اجبار مستمر، برچیدن شبکههای مورد حمایت ایران و جنگهای هدفمند میتواند منجر به فروپاشی جمهوری اسلامی از درون شود. اما همچنان نظام ایران سقوط نکرد، برنامه هستهای آن دستنخورده باقی ماند، جایگاه راهبردیاش، هرچند زخمی، همچنان پابرجا ماند و ریشهدار در تابآوری ایدئولوژیک، توان نامتقارن و عمق منطقهای بازتعریف شد.»
موسسه دوحه: جنگ وحدت ملی در تهران را تقویت و ضعف اسرائیل را فاش کرد
بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم اسرائیل
قماری که بر پایه تحریک شورش در ایران بنا شده بود، فروپاشید؛ جنگ نهتنها وحدت ملی در تهران را تقویت کرد، بلکه محدودیتهای [رژیم] اسرائیل را برملا ساخت.
نویسنده این مطلب اضافه می کند: «در مقابل، [رژیم] اسرائیل منزوی، از درون شکافخورده و از نظر اقتصادی آسیبدیده بیرون آمد. قماری که بر پایه تحریک شورش در ایران و بازگرداندن بازدارندگی منطقهای بنا شده بود، فروپاشید. جنگ نهتنها وحدت ملیگرایانه در تهران را تقویت کرد، بلکه محدودیتهای یکجانبهگرایی [رژیم] اسرائیل را برملا ساخت. هرچند نیروهای اسرائیلی برخی ضربات تاکتیکی وارد کردند از جمله از کار انداختن گذرگاههای سوریه، اما هزینه بسیار بالا بود: فرسایش انسجام اجتماعی، محکومیت جهانی بهخاطر کارزار غزه و شکاف فزاینده میان دولتهای غربی و جنبشهای مردمی حامی فلسطین در سراسر جهان.»
این گزارش می افزاید: «نکته مهم این است که هیچیک از طرفین به راهحل دست نیافتند. آنچه بهدنبال آمد، صلح نبود بلکه بازتنظیم بود. تهران، هرچند آسیبدیده، با اتکا به بازآراییهای منطقهای، خستگی نخبگان غربی و ماندگاری جذابیت ایدئولوژیک خود سرسخت باقی ماند. [رژیم] اسرائیل در عین حال با پرسشهای فزایندهای درباره پایداری الگوی بازدارندگیاش روبهرو شد. درس روشن است؛ جنگهایی که برای مهندسی آینده سیاسی طراحی میشوند، بهندرت موفق میگردند. باور به اینکه حملات هوایی خارجی میتواند فروپاشی ایران را رقم بزند، همچون سوء محاسبات پیشین در عراق، لیبی و افغانستان، قدرت حافظه سیاسی را دستکم گرفت و قدرت نیروی نظامی را بیش از اندازه برآورد کرد.»
نویسنده این گزارش در پایان اعلام می کند: «رویارویی ۲۰۲۵ نباید بهعنوان نقطه عطفی به یاد آورده شود، بلکه بهعنوان لحظهای که توهم «تحول طراحیشده از سوی غرب» با واقعیت «تابآوری منطقهای» روبهرو شد. اگر درسی وجود داشته باشد، این است: جنگهایی که برای مهندسی آینده سیاسی طراحی میشوند، بهندرت موفق میشوند و در خاورمیانهای شکلگرفته از دلِ زخمها، حافظه تاریخی و جابهجایی قدرت، خطرناکترین خطا این است که مقاومت را با ضعف یا وقفه را با صلح اشتباه بگیریم.»