روز پنجشنبه هفته گذشته همزمان با انجام مهمترین دیدار شینزو آبه، نخستوزیر ژاپن در تهران که صرف ملاقات با رهبر انقلاب شد، انفجار دو کشتی حامل محصولات نفتی در نزدیکی تنگه هرمز در دریای عمان موج جدیدی از نگرانیها را ایجاد کرد؛ نگرانیهایی که حاصل یک بار حمله طی هفتههای گذشته به کشتیهای حامل محصولات نفت نفتی در نزدیکی بندر الفجیره بود و جنگ نفتکشها در دهه ۶۰ را یادآور میشد.
نکته جالب اما این بود که آن نفتکشها مرتبط با ژاپن بوده و همزمانی این حملات و حضور و تلاش نخستوزیر این کشور برای کاهش تنشها در خلیج فارس به مشکوک کردن ماجرا میافزود اما اظهارنظر شتابزده و انتشار یک فیلم مجعول از سوی یانکیها، مشت آمریکاییها را خیلی زود باز کرد و نشان داد واشنگتن و متحدان منطقهایاش نقشهای جدید برای فتح باب شورای امنیت و امنیتیسازی مجدد پرونده ایران گشودهاند؛ نقشهای که تاکنون کارآیی خاصی نداشته و حتی آمریکاییها هم تردیدهای جدی نسبت به آن وارد ساختهاند.
درباره نحوه انجام حملات، کیفیت و چگونگی آن و همچنین اثرات آن بر نظم منطقهای و همکاریهای امنیتی گفتوگویی با مصاحبه علیرضا اکبری، معاون وزارت دفاع در دولت اصلاحات و مسئول مؤسسه پژوهشهای راهبردی تصمیم داشتهایم که مشروح آن در ادامه میآید.
ایرنا: روز پنجشنبه شاهد حمله به دو نفتکش مرتبط با ژاپن در دریای عمان بودیم. آمریکا با نشان دادن فیلمی مدعی انجام این حمله از سوی ایران شد. این نفتکشها اصولاً چگونه مورد هدف واقع شدند؟
اکبری: همانطور که مستحضر هستید که سالانه حدود ٦٠ هزار کشتی از تنگه هرمز میگذرد! مسیر حرکت کشتیها به علت تردد بالا مانند اتوبان تنظیم شده که به آن separation zone گفته میشود و بخشی از این مسیر تردد از نزدیکی بندر جاسک میگذرد!
بار هر دو کشتی الکل بوده است؛ یکی الکل طبی (اتانول) و دیگری الکل صنعتی (متانول) که آتشزا هستند اما کمتر قابل انفجارند! این دو کشتی حملکننده محصولات شیمیایی یا اصطلاحاً (chemical carrier) هستند و تانکرهای آنها از فولاد دوجداره است که در صورت تصادف، نشتی نداشته باشند. ظرفیت این کشتیها یکی ٢٧ هزار تن و دیگری یعنی «فرانت التیر» ١١٠ هزار تن است. انتخاب این دو کشتی به عنوان هدف عملیاتی، نیاز به دسترسی به تجهیزات «شناسایی اتوماتیک شناوری» یا Automatic Identification System (AIS) بندری یا روی شناورها است. تمام شناورها کوچک و بزرگ موظف هستند این دستگاه را نصب کنند. برد آنها در سطح، محدود به VHF و حداکثر ٥٠ مایل دریایی / ٨٠ کیلومتر است ولی در ارتفاع، به حدی است که از طریق ماهواره قابل دریافت است.
هدف اولیه از اجباری شدن نصب این سیستمهای شناسایی در سال ٢٠٠٠ میلادی برای تعیین وضعیت توسط شناورها و بنادر از ترافیک اطرافشان بوده اما بعداً برای کمک به مبارزه با تروریسم نیز استفاده شده است بنابراین دسترسی برای مسیریابی (تراکینگ) یک شناور برای یک بندر و شناورهای اطرف محدود است ولی برای کشورهای صاحب این تکنولوژی نامحدود است. هرکس نمیتواند در شناسایی و ردیابی و رهگیری دو شناور خاص، موفق عمل کند مگر اینکه از تمام جزئیات اطلاعات ناوبری آنها، دقیقاً مطلع بوده باشد. از این رو، به نظر میرسد این عملیات در تکمیل عملیات فجیره است؛ دقیق و کنترل شده!
از سوی دیگر انتخاب هر دو هدف، به نظر میرسد از بندر مبدا بوده و بندر به بندر توسط رادارهای زمینی، هواپیمایی یا تعقیب هر دو کشتی هدف، در محدوده برد VHF تا نقطه انجام عملیات در محدوده مقابل بندر جاسک، انجام شده است. انتخاب محموله، صاحب محموله و ظرفیت کشتیها، همه چیز با دقت کافی صورت گرفته است. مسیر حرکت این دو کشتی در محدوده جداسازی ورود و خروج تنگه و پُر بودن شناورها از نوع کالای نسبتاً بیخطر، دقیقاً مورد نظر بوده است. سهولت تعقیب کشتی از بندر مبدأ و زمانبندی شناورها از بندر بارگیری تا محل حادثه نسبت به بندر تخلیه، همه در محاسبه عامل حمله لحاظ شده است به خصوص تنظیم زمان حمله با زمان مهمترین ملاقات نخستوزیر ژاپن در تهران!
ایرنا: آمریکاییها مدعی حمله به این دو نفتکش از طریق مین بودند. کیفیت حمله به این دو کشتی چگونه است؟
اکبری: از نظر نظامی، موضوع مین به طور قطع منتفی است! طرح مسئله حمله به کشتیها به وسیله مین دریایی، توسط دستگاه تبلیغاتی آمریکا، کاملاً ناشیانه صورت گرفت به ویژه آنکه، نمایش یک فیلم نامفهوم، مبهم و مشکوک، به عنوان سندی بر تلاش نظامیان ایرانی برای جداسازی یک مین از بدنه یکی از کشتیهای آسیبدیده، به شدت ناشیانه و نقض غرض بود.
اولاً، مین دریایی در آب شناور است و قاعدتاً به کف کشتی اصابت میکند! حال آنکه محل اصابت عامل تخریب و انفجار، بدنه کشتیها بوده است!
دوم، مین دریایی انفجار بزرگ ایجاد میکند و نوعاً موجب تخریب بدنه و سازه کشتی میشود، تا حدی که کشتیهای بزرگ را هم غرق میکند. کشتی عظیم بریجتون که در زمان جنگ نفتکشها در خلیج فارس غرق شد، یک نمونه از آن بود!
سوم، به فرض اینکه عامل تخریب کشتیها مین بوده باشد، تاکنون هیچ مدرکی دال بر دخالت ایران در این اقدام ارائه نشده است به جز یک فیلم مبهم که تعدادی افراد از روی یک قایق نسبتاً کوچک، به بدنه یکی از کشتیهای آسیبدیده نزدیک شده و حداقل پنج متر بالاتر از کف کشتی و دو متر بالاتر از «واتر لاین»، با بدنه کشتی تماس برقرار میکنند! آمریکاییها ادعا کردهاند که در این اقدام، نیروهای ایرانی یک مین منفجر نشده را از بدنه کشتی جدا کرده و بردهاند که ادعای بسیار مسخرهای است زیرا چنین چیزی ممکن نیست! مین دریایی نوعاً گوی بزرگی دستکم به حجم بیش از ۲۰ لیتر است! حتی مین مغناطیسی دریایی بسیار بزرگ است و در آب غوطهور است! چطور ممکن است که مین به اندازه یک بشقاب کوچک، در ارتفاع دو سه متر بالاتر از «خط آبخور» کشتی، به بدنه بچسبد!؟ و منفجر هم نشود!؟ و بتوان بدون هیچ ابزاری آن را از بدنه کشتی جدا کرد و با خود برد!؟
همه این جزئیات اثبات میکند که؛
اولاً، آن کس که از جزئیات ماهیت، خط سیر و محموله کشتیها خبر داشته، دولت امارات بوده است؛
دوماً، هر دو کشتی با نوعی راکت از سمت جبهه جنوبی دریای عمان مورد هدف واقع شدهاند!
تاکید میشود که اصابت (تهاجم) از طرف راست کشتیها بوده است یعنی از سمت مقابل ایران!
به احتمال بسیار، چون باند تردد کشتیهای خروجی از تنگه هرمز در آن سمت بوده و تداخلی با عبور و مرور کشتیهای ورودی پیدا نمیکرده یا اینکه در صورت عملیات از سمت ایران، احتمال ورود مهاجم به آبهای سرزمینی ما میشده، بنابراین کشتیها از ناحیه جنوبی مورد هجوم راکتی قرار گرفتهاند. این وضعیت، با اظهارات سرنشینان کشتیها و مالک کشتی ژاپنی نیز مطابقت دارد!
به احتمال بسیار، چون باند تردد کشتیهای خروجی از تنگه هرمز در آن سمت بوده و تداخلی با عبور و مرور کشتیهای ورودی پیدا نمیکرده یا اینکه در صورت عملیات از سمت ایران، احتمال ورود مهاجم به آبهای سرزمینی ما میشده، بنابراین کشتیها از ناحیه جنوبی مورد هجوم راکتی قرار گرفتهاند. این وضعیت، با اظهارات سرنشینان کشتیها و مالک کشتی ژاپنی نیز مطابقت دارد!
ایرنا: آیا از این پس ما باید شاهد تشدید تنشها در منطقه خلیج فارس و افزایش حملات به نفتکشها باشیم؟
اکبری: سطح تنش در منطقه به طور قابل ملاحظهای افزایش یافته است. از زمان خروج آمریکا از برجام و تشدید تحریمهای ایران، «مثلت شرارت» در منطقه، شامل اسرائیل، عربستان سعودی و امارات به شدت فعال شدهاند. منافع نامشروع دولت نتانیاهو و حاکمیت بنسلمان و تخیلات بن زائد، ایجاب میکند که سطح تنش بین آمریکا و ایران افزایش یابد.
ارزیابی این مثلث از رویکرد شخص ترامپ، احتمال چرخش بزرگ و ناگهانی او به سمت ایران را منتفی نمیداند! لذا، آنها سعی دارند با افزایش سطح تنش در آستانه درگیری، هر گونه احتمال بازگشت مقتدرانه و مسالمتآمیز ایران را به مناسبات منطقه و بینالملل، نابود سازند.
از سوی دیگر، یکی از اهداف فشار همه جانبه آمریکا علیه ایران، تحریم کامل نفتی و به صفر رساندن درآمدهای صادراتی ایران است. جمهوری اسلامی ایران در مقابل، معادله «امنیت برای همه، صادرات نفت برای همه» را مطرح کرده است. در این معادله، ممانعت از صدور نفت ایران، به معنای ممانعت ایران از صدور نفت از منطقه است! همین معادله، مثلث شرارت را تحریص کرده که با انجام عملیات خرابکاری و نوعی خودزنی خفیف، مسئولیت سابوتاژ را برعهده ایران گذاشته و به خیال خود، منطقه و بینالملل را علیه ایران بسیج کند. این تصور، موجب مبادرت «مثلث شرارت» به اقدامات مخاطرهآمیز، نظیر حوادث بندر فجیره و کشتیهای ژاپنی شده است. طبعاً اگر اقدامی علیه مثلث شرارت انجام نشود، میتوان انتظار داشت که چنین حوادثی تا مرز خطرناکی تکرار شود.
ایرنا: در حملات اخیر شاهد حمله به نفتکشها و نه کشتیهای تجاری هستیم. دلیل حمله به نفتکشها چیست؟ چرا به کشتیهای دیگر مانند کشتیهای نظامی و تجاری حمله نمیشود؟
اکبری: طرح معادله «امنیت صدور نفت برای همه / یا برای هیچکس» توسط ایران، در مقابل اقدامات آمریکا و شرکای منطقهای برای ممانعت از صادرات ایران، زمینه را برای سوءاستفاده و صحنهسازی سرویسهای امنیتی و نظامی «مثلث شرارت» در منطقه مهیا کرده است. امارات و عربستان سعودی با هدایت سرویس امنیتی اسرائیل، با تمرکز بر خرابکاری و انفجار در عرصه حمل و نقل نفت و فرآورده در خلیج فارس، چند هدف را دنبال میکنند؛
اولاً، به صحنهسازی علیه ایران و ایجاد هراس نسبت به ایران میپردازند،
دوم، زمینه تنش شدیدتر بین ایران و آمریکا را فراهم میکنند،
سوم، پوششی برای معضلات امنیتی داخلی و منطقهای خود ایجاد میکنند،
چهارم، فرصت مناسبتری برای تراستهای تسلیحاتی آمریکایی ایجاد میکنند،
پنجم، معادلات بازار نفت را به نفع تولیدات شیل آمریکا تحت تأثیر قرار میدهند،
ششم، از احتمال حل و فصل مسائل بین ایران و آمریکا ممانعت به عمل میآورند،
هفتم، در مسیر دیپلماسی راهبردی و همهجانبه ایران که بخشی از قدرت ملی ایران در تفوق منطقهای است، «مینگذاری» میکنند!
ناامن ساختن مسیر حمل و نقل نفت و فرآورده، سهولت اتهام به ایران و تداعی جنگ نفتکشها و برانگیختن حساسیت جهانی و تلاطم در بازار نفت و تشدید آشوب در قلب منطقه و تأمین منافع مثلث شرارت و شرکای آمریکایی ایشان را یکجا به دنبال دارد، هر چند که بازی بسیار خطرناکی است، تا آن حد که میتواند موجودیت ایشان را به کلی به خطر اندازد.
ایرنا: حمله به دو نفتکش مرتبط به ژاپن در حالی صورت گرفت که نخست وزیر این کشور در تهران بود. تا چه اندازه این حملات نشانگر ناخرسندی جنگطلبان از بهبود مناسبات ایران با کشورهای دیگر و کاهش تنشها است؟
اکبری: پیام این حملات به ژاپن، «تخریب، تهدید و سلب اعتبار» است. کشور ژاپن و شخص نخستوزیر از اعتبار ویژهای در فرایند تلاش برای صلح و تنشزدایی برخوردار است. ورود شینزو آبه، از بزرگترین شانسهای ترامپ برای جلب نظر ایران در جهت پذیرش شرایط مصالحه با او بود. کسانی که این روند را با راکت مورد حمله قرار دادند، در واقع هم مهمترین شانس ترامپ را هدف گرفتند، هم پیام تهدید به ژاپن ارسال کردند و هم هر میانجی احتمالی دیگر را ارعاب کردند و البته پیامی به ایران که از بهبود روابط ما، خُرسند نخواهند بود!پیام این حملات به ژاپن، «تخریب، تهدید و سلب اعتبار» است. کشور ژاپن و شخص نخستوزیر از اعتبار ویژهای در فرایند تلاش برای صلح و تنشزدایی برخوردار است. ورود شینزو آبه، از بزرگترین شانسهای ترامپ برای جلب نظر ایران در جهت پذیرش شرایط مصالحه با او بود. کسانی که این روند را با راکت مورد حمله قرار دادند، در واقع هم مهمترین شانس ترامپ را هدف گرفتند، هم پیام تهدید به ژاپن ارسال کردند و هم هر میانجی احتمالی دیگر را ارعاب کردند و البته پیامی به ایران که از بهبود روابط ما، خُرسند نخواهند بود!
هر حرکتی در جهت بهبود شرایط و ارتقای وضعیت ایران، در هر نحو، ضد منافع نامشروع مثلث شرارت (اسرائیل، سعودی، امارت) است! دو جریان ضد ایران، از درون منطقه و از داخل ایالات متحده، منافع خود را در تشدید اوضاع و تخریب مناسبات ایران میدانند. اعزام نخستوزیر ژاپن به ایران و ارسال پیام دعوت به پذیرش شرایط ترامپ، عمدتاً یک ابتکار شخصی ترامپ بود و حتماً تیم امنیت ملی و مثلث «پمپئو، بولتون، شنهن» از این امر رضایت نداشتند. توافق، تلاش و توطئه این دو مثلث، زمینهساز هجوم علیه تحرک دیپلماتیک اخیر شد. درست در زمان ملاقات آقای نخستوزیر با رهبری و در پایان سفر آبه، باید یک چنین سناریوی رسوایی اجرا شود.
سفر آبه از قبل معلوم بود. در کاخ سفید مدتها است که اتفاق نظر و یکپارچگی وجود ندارد. کسانی در کاخ سفید از کنار آمدن ایران و آمریکا واهمه دارند. بسیاری میدانند کنار آمدن ایران و آمریکا یعنی دوری اعراب از اسرائیل. بعضی اصلاً احتمال میدهند که ترامپ به خاطر برهم خوردن معامله قرن احساس میکند، بازیچه شده است! ترامپ میداند توافق با ایران برای او امتیاز بسیار بزرگی است و میتواند چهار سال دوم ریاستجمهوری او را تضمین کند. منتهی هنوز حاضر نشده واقعیات و مقتضیات چنین روندی را بپذیرد و درک کند بنابراین هر دو مثلث شرارت (در منطقه و در کاخ سفید) مایل نیستند که روابط با ایران به سمت اصلاح و بهبود پیش برود.
ایرنا: انجام این حملات را میتوان سناریوی تازهای برای امنیتی کردن پرونده ایران پس از ناکامی کاخ سفید پس از خروج ایالات متحده از برجام تلقی کرد؟
اکبری: رویکرد فشار همه جانبه آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران که بخشی از آن را بنده به «پروژه نمدمالی» تعبیر کردهام، خود قسمتی از راهبرد «آشوبسازی هدایت شده» ترامپ برای منطقه است. البته هر تلاشی برای صورتبندی تئوریک رویکرد سیاست خارجی ترامپ بینتیجه است، زیرا به جز نوعی «آنارشیسم تهاجمی» توأم با حزم و ترس که ریشه در خصلتهای شخص ترامپ دارد، ماهیت دیگری نمیتوان برای سیاست خارجی او کشف کرد. در یک چنین شرایطی، ترکیب کارگزاران کاخ سفید و به ویژه تیم سیاسی – امنیتی - نظامی ترامپ نیز مزید بر علت شده است. به این معنا که، هر کجا هم شخص ترامپ ملاحظاتی برای رفتار قاعدهمند داشته باشد، تیم او مانع شده و مسیر افراط و شرارت را طی میکنند.
در مورد اخیر نیز، هر چند شخص ترامپ در موقعیت «تهاجم نرم» و ارسال پیام «ارعاب و تطمیع» قرار گرفت اما مشارکت دو مثلث شرارت از درون منطقه و درون تیم ترامپ، شرایط را به سمت «تهاجم سخت» هدایت کرد. بنابراین، اقدام حمله به کشتیهای مربوط به ژاپن، درست همزمان با حضور نخستوزیر در مهمترین ملاقات خود در تهران، به جز تلاش برای بحرانیتر کردن اوضاع و تشدید شرایط منطقه و جهان و توسعه زمینه آشوب بزرگ در منطقه، منطق دیگری نمیتواند داشته باشد.
ایرنا: آیا آمریکا قادر به همراه کردن دیگر کشورها و اجماع سازی علیه ایران است؟
اکبری: مطمئناً خیر! البته دستگاه سیاست خارجی و امنیت ملی آمریکا، الزاماً منطبق با رأی و نظر پمپئو و بولتون نیستند اما تیم ترامپ، به عنوان کارگزاران حاکم بر دستگاه، تلاش خود را کرده و میکنند. در این مورد خاص، سناریوی سابوتاژ آنقدر ناشیانه و افتضاح طراحی و اجرا شد که کمترین حمایت و توجه را حتی در بین نزدیکترین متحدین آمریکا نداشت!
طبیعی است که عربستان سعودی و انگلیس بدون تأمل مواضع پمپئو و وزارت امور خارجه آمریکا را تأیید کنند اما، بیش از آن، انتظار نمیرود که یک عملیات رسوا و ناشیانه، مورد تأیید عقلای محیط بینالمللی قرار گیرد. به نظرم سرنوشت این پروژه، بهتر از سرنوشت پروژه فجیره نخواهد بود.
ایرنا: این حملات صورت گرفته به نفتکش میتواند منجر به تغییر نظم موجود در خاورمیانه شود؟
اکبری: مشخصاً این عملیات اخیر، به دلیل ضایع بودن نوع، کیفیت و شرایط آن، تأثیر چندانی در متهم کردن ایران ندارد اما، ادامه چنین روندی، به خصوص با توجه به التهاب موجود در سطح منطقه و حساسیتهای انباشته شده در عرصه امنیتی و نظامی منطقه، میتواند به غایت خطرساز و فاجعهبار باشد. در شرایط فعلی، منطقه روی «نوار بینظمی» و التهاب و تنش قرار دارد.
در واقع، از زمان تحمیل پروژه بزرگ آشوبسازی در منطقه، به ویژه از مقطع اعلام «جنگ علیه تروریسم» و دخالت پرحجم آمریکا در منطقه و تحمیل چندین جنگ به منطقه، غرب آسیا روی نوار تنش و منازعه قرار گرفت. اوج این بینظمی را میتوان در اجرای پروژه «داعش» توسط «اتحادیه سرویسهای شرارت» سراغ گرفت. وهابیون و اخوانیها، بازیچه سرویسهای یهود و نومحافظهکاران راستگرای افراطی غربی شدند!
پروژه آشوب تا تحقق هدف «تجزیه ژئوپولیتیک منطقه» در کانون استراتژی آسیایی آمریکا و شرکای غربی آن قرار گرفت و عوامل منطقه نیز بازیخوردگان آن شدند. این روند، در واقع منطقه غرب آسیا را دستخوش آشوبهای فزاینده کرده و فرصت نظم را مدتهاست که از منطقه سلب کرده است اما، در تعقیب منحنی تحولات امنیتی منطقه، تداوم بحرانسازی در قالب ایجاد جنگ نفت و تشدید آن، میتواند همین روال «نظم در بینظمی» را نیز دستخوش بحران مضاعف کند.
ایرنا: تا چه اندازه این حملات را میتوان در این جهت تحلیل کرد که جنگطلبان درصدد وادار ساختن تغییر رویکرد ترامپ از جنگ اقتصادی به جنگ نظامی با ایران هستند؟
اکبری: رویکرد شخص ترامپ را در «تهاجم آشوبساز» شرح دادم. محور اقدام ترامپ، «زبان سخت تهدید» و «اقدام نرم و کشنده» است. «پروژه نمدمالی»، و حصر کامل اقتصادی (تروریسم اقتصادی) محور اقدام شخص ترامپ علیه ایران است اما، در عین حال، نقش کارگزاران و تیم امنیتی - سیاسی نظامی ترامپ را در تلاش برای بحرانی کردن اوضاع و انتقال از تهاجم نرم به تهاجم سخت، نباید از نظر دور داشت.
توجه به یک واقعیت مهم و بسیار تعیینکننده، در تحلیل دقیق شرایط، بسیار مهم است: «ظرفیت خطرپذیری و قدرت تحمل خطر جنگ» در سازمان حکومتی و رزم آمریکا! همچنین، «ظرفیت پذیرش تلفات و آسیب» در بین متحدان منطقهای و جهانی آمریکا!
بله، بلوکهایی از قدرت در منطقه و درون نظام آمریکا، به دنبال شرارت و جنگافروزی هستند، اما، چنین به نظر میرسد که، ارزیابی عقلای هر بلوک قدرت در منطقه و جهان، از ضریب تلفات و آسیبهای احتمالی ناشی از «قدرت تهاجم و تلافی» ایران، بزرگترین مانع بر سر راه تیم شرارت است.
ایرنا: تشکیل یک تیم تحقیقاتی بینالمللی مستقل زیر نظر سازمان ملل تا چه اندازه میتواند و قادر است ابعاد این ماجرا و عوامل پشت این حملات را شناسایی کند؟
به نظرم تا همین جا و با مرور روند حوادث نیز واضح است به جز یک عقل ناقص و یک انگیزه کینهتوزانه، دلیل دیگری برای انجام یک عملیات رسوا و بینتیجه، وجود ندارد. به لحاظ سیاسی کاملاً واضح است این اقدام ۱۰۰ درصد بر علیه منافع سیاسی ایران انجام شده است. آنچه در خطر قرار گرفت، پرستیژ و اعتبار ایران بود که البته، با توجه به رسوا و ضایع بودن عملیات سابوتاژ، ایران کاملاً از این اتهام، مبرا است.
با این حال، مطمئناً تشکیل یک کمیته فنی ارزیابی واقعه، به خصوص اگر زیر نظر قدرتهای بیطرف باشد، میتواند چند واقعیت مهم را اثبات کند:
اول، نحوه شناسایی و رهگیری و گزینش اهداف،
دوم، اطلاعات مربوط به هویت و مسیر و بار و مالکیت شناور و بار و جزئیات دیگر در این خصوص،
سوم، نحوه عملیات تخریب و هدف قرار دادن کشتیها،
چهارم، کیفیت و چگونگی اجرای عملیات و جبهه و دروازه هجوم،
پنجم، واقعیات مربوط به خبرسازی و تلاش برای کنترل افکارعمومی درست در لحظه وقوع عملیات سابوتاژ،
ششم، کیفیت حضور نیروی نجات و بررسی عملیات نجات،
هفتم، بررسی آثار جرم و تطبیق مستندات و مدارک با مدعیات و احتمالات مربوط به نوع هجوم و عامل حمله،
هشتم، بررسی محیطی و مصاحبه با شهود،
نهم، بررسی جوانب سیاسی اطلاعاتی و امنیتی قضیه.
حتماً، در صورت انجام چنین تحقیقاتی، نتایج حاصله، مطلوب رژیم امارات و اسرائیل و سعودی و آمریکا، نخواهد بود.
جمهوری اسلامی ایران خود میتواند (و باید) راسا نیز به سرعت، عین این تحقیقات را انجام داده و نتایج آن را به معرض قضاوت افکارعمومی و محافل سیاسی بینالمللی مربوط قرار دهد.