سیاست خارجی را به دور از رسانه و دوقطبی‌های مرسوم بررسی کنیم

سیاست خارجی را به دور از رسانه و دوقطبی‌های مرسوم بررسی کنیم

تهران-ایرنا- سفیر پیشین ایران در قطر و تحلیلگر ارشد مسائل خاورمیانه گفت: خوب است که در فضایی کم‌سر و صدا دور از رسانه‌ها و دوقطبی‌های مرسوم داخلی مسئولان عالی‌رتبه در جلساتِ بسته، راجع به این نوع سیاست‌ها بررسی انجام دهند؛ به‌ویژه این‌که چرا سیاستِ ما که هدفش جلوگیری از کشیده شدن به جنگ بود، در عمل به جنگ منجر شد.

به گزارش خبرنگار سیاست خارجی ایرنا، در اوج یکی از حساس‌ترین دوره‌های مناقشه فلسطین و تحولات خاورمیانه، مباحث مطرح‌شده نشان می‌دهد که طرح‌های آتش‌بسِ آمریکا تاکنون از جمله طرح دونالد ترامپ، بیشتر به ابزاری برای مدیریت بحران شبیه‌اند تا انکه راهی برای پایان‌دادن به اشغال، آوارگی و بی‌سرانجامی سیاسی باشند. نقدهای مطرح‌شده تأکید می‌کند تا زمانی که ریشه‌های اصلی بحران، به‌ویژه پایان اشغال و تضمین حق تعیین سرنوشت فلسطینی‌ها حل نشود، هیچ ابتکاری نمی‌تواند صلح پایدار ایجاد کند و «راه‌حل دو دولتی» نیز عملاً به بن‌بست رسیده است.

در این چارچوب، ارزیابی سیاست خارجی ایران پس از ۷ اکتبر تصویری چندلایه ترسیم می‌کند که شامل تلاش برای جلوگیری از کشیده‌شدن جنگ به مرزهای ایران، سنجش رابطه میان دیپلماسی و میدان و لزوم بررسی دقیق سیاست‌ها در فضایی غیرسیاسی است. هم‌زمان از نگاه بسیاری از تحلیلگران، تحولات چند سال اخیر موجب تغییر نگاه دولت‌های عربی به نقش منطقه‌ای ایران شده است که اهمیت تمرکز بر روابط تهران با همسایگان را برای استفاده از این ظرفیت بیش از پیش برجسته ساخته است.

برای بررسی این موضوعات در «میز دیپلماسی»، میزبان حمیدرضا دهقانی، سفیر پیشین ایران در قطر و تحلیلگر مسائل خاورمیانه بودیم.

سیاست خارجی را به دور از رسانه و دوقطبی‌های مرسوم بررسی کنیم

اجازه دهید گفت‌وگو را از طرح آتش‌بس پیشنهادی دونالد ترامپ برای پایان جنگ غزه آغاز کنیم؛ طرحی که با برگزاری نمایشی سیاسی در شرم‌الشیخ و با حضور رهبران جهان و رئیس‌جمهور آمریکا همراه بود. ارزیابی شما از این طرح چیست؟ و اگر از منظر منافع و دیدگاه جمهوری اسلامی ایران به مسئله فلسطین به آن نگاه کنیم، چه نتایجی می‌توان از این ابتکار آمریکا برداشت کرد؟

جنگ خوب نیست و هر طرحی که به جنگ پایان دهد، از نظر من ارزشمند است؛ به‌ویژه با توجه به اینکه این جنگ، جنگی بسیار ظالمانه بوده و شاید مفهوم «جنگ» برای آن کم باشد، در واقع می‌توان آن را کشتار جمعی، نسل‌کشی، جنایت علیه بشریت و جرایم جنگی میتواند عنوان بهتری باشد. جنگ قواعدی دارد و حقوق بین‌المللی بشردوستانه قواعدِ مربوط به جنگ را تنظیم کرده؛ اما در این جنگ به هیچ وجه به این قواعد اعتنایی نشد و همهٔ آنها نقض گردید. بنابراین هر طرحی که بتواند این کشتار را متوقف کند، فی نفسه خوب است. اما برای استمرار این وضعیت، برای اینکه این صلح، آتش‌بس و توقف پایدار بماند، باید واقعیت‌ها را مدنظر قرار داد؛ اگر به واقعیت‌ها توجه نشود، پایداری حاصل نخواهد شد.

چرا بحران فلسطین پس از نزدیک به صد سال هنوز پایان نیافته؛ زیرا طرف‌های مؤثر در این بحران، کسانی که خود بانی و عامل پیدایش یا تداوم بحران بوده‌اند، یا حداقل می‌توانسته‌اند نقشی ایفا کنند که مانع استمرار آن شوند، نخواستند به واقعیت‌های مسئلهٔ فلسطین توجه کنند. به همین دلیل می‌بینیم که در طول تاریخ بحران فلسطین، همواره طرح‌های متعددی از سوی اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها، چه دولت‌ها و مراکز رسمی و چه مراکز مطالعاتی، شخصیت‌های آکادمیک و سیاسی و امنیتی و حتی در جهان عرب نیز، ارائه شده است؛ اما هیچ‌یک از این طرح‌ها به منصه ظهور و بروز و فعلیت نرسیده و اگر گام‌هایی هم برداشته شده، نهایی نشده‌اند. علت اصلی این ناکامی آن است که یک واقعیت اساسی در منطقه وجود دارد و آن مساله اشغال است. تا اشغال ادامه داشته باشد، بحران قطعاً ادامه خواهد داشت و تا آوارگی مردم فلسطین ادامه یابد، این بحران پابرجاست. بنابراین دو عامل اساسی پایداری بحران و عدم حل‌وفصل نهایی آن اشغال و نپذیرفتنِ حقِ مردمِ فلسطین در بازگشت به سرزمین خود و ایفای نقش تعیین سرنوشت توسط خودِ آنان است.

بنابراین این طرح‌ها، به نظر من خوب‌اند چرا که آتش‌بس برقرار می‌کنند و از کشتار جلوگیری می‌نمایند، اما به حل مسئله منتهی نمی‌شوند.

طرح «دو دولت» راه حل مساله فلسطین نیست

نکاتی که اشاره کردید از موضوع حق تعیین سرنوشت، حق بازگشت و به رسمیت شناختن علت بحران( اشغالگری)، همواره محور دیدگاه جمهوری اسلامی در مسئله فلسطین بوده و تأثیر مستقیم بر بازیگری دستگاه دیپلماسی ما در این موضوع دارد. این مواضع در رأی‌گیری‌های مجمع عمومی، حضور یا غیاب ما در نشست‌ها و رویدادهایی مانند شرم‌الشیخ مشهود است؛ همان‌طور که آن زمان انتقادهایی نسبت به عدم حضور ایران در نشست شرم‌الشیخ مطرح شد. این نگاه منحصربه‌فرد تا چه حد بر نقش‌آفرینی ایران در مسئله فلسطین تأثیر می‌گذارد؟ مصداق این نگاه همان مساله «دو دولتی» است که ایران برخلاف سایر کشورهای عربی، این راهکار را به رسمیت نمی شناسد.

طرح «دو دولت» یک موجود مرده‌ای است که نه ضرورت دارد کسی در داخل برای دفاع از آن و حتی در خارج، کسی برای مقابله با آن هزینه بدهد. از زمان تصویب قطعنامهٔ ۱۸۱ در ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷، ما به‌عنوان ایران از همان زمان با آن مخالف بوده ایم. دلیل مخالفت ما روشن است: وقتی چیزی را «راه» می‌نامیم، منظورمان راه‌حلی است که گره‌ای را بگشاید؛ حال اگر طرحی هیچ گاه در طول عمر خود هرگز گره‌ای باز نکرده و هیچ‌گاه راه‌گشا نبوده، چگونه می‌توان آن را «راهِ حل» خواند؟ طرح تشکیل دو دولت زمانی می‌تواند «راه حل» باشد که واقعاً گشایشی در پرونده ایجاد کند؛ در طول این ۷۰ یا ۸۰ سال چه گرهی را این طرح گشوده است که دنیا همچنان به آن می پردازد؟

مخالفان اصلی این طرح خودِ اسرائیل و ایالات متحده‌اند؛ بنابراین نباید این نکته را اشتباه گرفت. والا آقای ملک عبدالله در سال ۲۰۰۲، در مقام ولیعهد، ابتکار صلح عربی را پیشنهاد کرد که اساس آن در حقیقت همان شالوده طرح دو دولت بود؛ آقای شارون در آن زمان نه تنها آن را رد کرد، بلکه چهاردَه ایراد نیز بر آن وارد ساخت، ایراداتی که در حقیقت اساس طرح را از میان بردند. از آن زمان سالیان درازی است که دربارهٔ این طرح عملاً بحثی نمیشود.

به خاطر دارم که در یکی از اجلاس‌های سران عرب، معمر قذافی، رهبر وقت لیبی این سوال را در اجلاس رهبران عرب، مطرح کرد و پرسید شما که میگویید طرح دو دولت را دنبال کنیم و به مرزهای ۴ ژوئن ۱۹۶۷ بازگردیم و در آن صورت روابط‌تان را با اسرائیل عادی خواهید کرد، پس چرا از ۱۹۴۸ تا ۱۹۶۷ با اسرائیل جنگیدید اگر قرار است به ۱۹۶۷ بازگردیم؟. به نظرم حرف درستی بود.

در مورد حضور یا غیبت ما در برخی نشست های بین‌المللی نیز باید گفت که تصمیم‌گیری ما تابع یک نگاه کلی است؛ این نیست که آماده هر مسابقه ای باشیم و هرگاه سوتی زده شد فوراً به طرف سوت‌زن بشتابیم؛ ما تفاوت‌های اساسی با کسانی داریم که سریعاً به سمت صاحب سوت می‌روند. مهم‌تر از همه، در تصمیم‌گیری دربارهٔ حضور یا عدم حضور در مجامع بین‌المللی، این موضوع را می‌سنجیم که آیا حضور یا عدم حضور برای فلسطین یا دشمنان فلسطین مشروعیت‌آفرین خواهد بود و اینکه آیا این حضور واقعاً در حل مسئلهٔ فلسطین تأثیرگذار خواهد بود. بر اساس همین ملاحظات است که تصمیم می‌گیریم؛ بنابراین تصمیم گرفته شد که در نشستی مانند شرم الشیخ شرکت نکنیم.

سیاست خارجی را به دور از رسانه و دوقطبی‌های مرسوم بررسی کنیم

اگر نقش‌آفرینی ایران در سیاست خارجی پس از ۷ اکتبر را در دو حوزه «حمایت از آرمان فلسطین» و «حفظ منافع و امنیت ملی» تقسیم کنیم، در حوزه ملی تلاش شد تا جنگ به سمت مرزهای ایران کشیده نشود، اما در نهایت این اتفاق افتاد. هرچند به گفته وزیر امور خارجه در یک یا دو مرحله تلاش‌هایی برای مهار تنش انجام شد، اما جنگ به مرزهای ما رسید. با توجه به این تجربه، اگر بخواهید سیاست خارجی ایران پیش از جنگ ۱۲ روزه را ارزیابی کنید، چه نقاط قوت و چه انتقادهایی می‌توان به آن وارد دانست؟

بحث انتقاد وقتی مطرح می‌شود، مقصود الزاماً انتقاد از وزارت خارجه نیست چرا که وزارت خارجه مجری سیاست خارجی است و شما به مجری هم میتوانید انتقاد بکنید که مثلا ما به تو گفتیم این کار را انجام بده اما تو انجام ندادی یا کم انجام دادی یا خوب انجام ندادی اما سوال شما بیشتر متوجه این است که اصل تصمیم گیری و سیاست ما راجع به منطقه و موضوع فلسطین بعد از ۷ اکتبر چه بوده؟

ما تلاش خود را کردیم؛ گاهی هدف ما این است که خودمان و دوستان‌مان درگیر آتش جنگ نشوند و این سیاست درست است، اما لزوماً همهٔ سیاست‌های درست، فوراً در میدانِ عمل محقق نمی‌شوند. بسیاری از سیاست‌ها مثل حمایتِ ما از مسئلهٔ فلسطین از ابتدای انقلاب درست بوده‌اند، هرچند بازیگران و دولت‌های عربی در مقاطع مختلف نتوانسته‌اند آن را به‌طور کامل دنبال کنند. درست یا نادرستِ یک تصمیم را نباید صرفاً از تحققِ آن در میدان سنجید؛ ممکن است یک سیاست از نظر عدالت و حقوقی صحیح باشد اما شرایط میدانی مانع تحققش شود.

به‌نظر من خوب است که در فضایی کم‌سر و صدا دور از رسانه‌ها و دوقطبی‌های مرسوم داخلی مسئولان عالی‌رتبه در جلساتِ بسته، راجع به این نوع سیاست‌ها بررسی انجام دهند؛ به‌ویژه این‌که چرا سیاستِ ما که هدفش جلوگیری از کشیده شدن به جنگ بود، در عمل به جنگ منجر شد. اگر ما از آنچه که گذشت همیشه یک تحلیل رضایتمندانه ارائه دهیم و بگوییم تصمیم ما خیلی خوب بود و آنچه رخ داده را به‌عنوان تحقق اهداف معرفی کنیم، هیچ‌گاه موفق نخواهیم شد. اگر ما به اشتباهاتی که ممکن است صورت گرفته باشد، چه اشتباه در سیاست و چه اشتباه در تاکتیک هایی که برای آن سیاست اتخاذ کردیم مورد توجه قرار دهیم و به‌عنوان مثال، می‌توان پرسید آیا سیاست «وحدت ساحات» درست بود یا نه؛ من فعلاً قضاوتی نمی‌کنم، شاید اگر من هم در جلسات بسته ای نظراتم را داده باشم یا بدهم اما خوب است که در خصوص این موضوع تحلیل بشود.

همچنین بررسی این موضوع که چگونه اقدامِ یک گروه کوچک می‌تواند همهٔ محور مقاومت را تحت‌تأثیر قرار دهد یا حتی کشوری بزرگ مانند جمهوری اسلامی ایران را در این جنگ درگیر سازد، در حالی که ما در مرحلهٔ طراحی و تصمیم‌گیری و اجرای آن تحول نقشی نداشته ایم. این مسائل شایستهٔ بحث و بررسی‌اند. ما و حتی مقاومت خوب است که یک حساب و کتابی بکنیم چرا که مردم فلسطین و غزه به‌خاطر فشار و محاصره، به‌تدریج در حال خفه‌شدن‌ بودند و عملاً در معرض مرگ تدریجی قرار داشتند. متأسفانه کمک کشورهای عربی و مسلمان به این مردم دربند بسیار اندک است؛ برخی کمک‌های قطره‌چکانی دارند، برخی نگران منافع خودند و برخی دیگر یا بر ظلمی که روا می شود، چشم بسته‌اند یا متأسفانه همکاری‌هایی با طرف مقابل دارند و این بخشی از واقعیتِ دردناک ماجراست.

از سوی دیگر، در مورد عملیات هفتم اکتبر می توان تحلیل کرد که چه نقاط قوت و ضعفی داشت؛ اما آنچه به‌بهانهٔ آن توسط اسرائیل صورت گرفت جنایتی جداگانه بود. ممکن است برخی بگویند آیا نباید در هر تصمیمی این جنایت‌ها، سکوت کشورهای عربی و جامعهٔ بین‌المللی، درنده خویی دشمن و حمایتِ بی‌دریغ آمریکا را در معادلات لحاظ کنیم و بر اساس آن تصمیم بگیریم؟ گاهی ما بر مبنای آنچه امام فرموده‌اند که «ما مأمور به تکلیفیم نه مأمور به نتیجه»، یک سیاستی را اتخاذ می‌کنیم؛ گاهی برخی در مقابل می‌گویند نتایج در تعیین تکلیف مؤثر است.‌ قطعاً نمی‌توان بدون توجه به نتایج، تکلیفی را صرفاً به‌صورت نظری اعلام کرد؛ مثلاً در مسئلهٔ امر به معروف و نهی از منکر، اگر تأثیری در مخاطب نداشته باشد، این امر واجب نیست. بنابراین نتیجه در تکلیف مؤثر است و این موضوع در سیاست خارجی و امنیت کلان نیز باید لحاظ شود.

من قصد ندارم در اینجا یکی از این دو نظر را تأیید یا رد کنم و نیز از طرح جزئیاتی که رسانه‌ای شدنش مناسب نیست پرهیز می‌کنم؛ اما حتماً در خصوص آنچه گذشته باید یک ارزیابی دقیق، خارج از دوقطبی‌های مرسوم و به دور از چشم دشمن انجام شود. این دورنگه‌داشتنِ بحث از چشم دشمن به‌معنای بی‌اعتمادی به مردم یا رسانه‌ها نیست، بلکه برای جلوگیری از سوء‌استفادهٔ دشمن ضروری است، هرچند ممکن است مردم از برخی جزئیات محروم بمانند.

نظرات کاربران