ترامپ قابل اعتماد نیست اما از او میتوان امتیاز گرفت/ ضرورت اعتمادسازی میان ایران و اعراب

تهران-ایرنا- مدیر مرکز مطالعات بین المللی و منطقه ای (CIRS) در دانشگاه جورج تاون قطر گفت: متأسفانه در فضای سیاسی ایران، چه میان سیاستمداران و چه در میان نخبگان ایران، ترس و بیاعتمادی کشورهای خلیج فارس نسبت به ایران بهدرستی درک نشده و به اهمیت آن توجه کافی نمیشود. اعتمادسازی میان ایران و کشورهای خلیج فارس به اندازه لازم مورد توجه قرار نگرفته است، در حالیکه این موضوع یکی از نیازهای اساسی است.
به گزارش خبرنگار سیاست خارجی ایرنا، برقراری آتشبس در غزه متعاقب توافقی که از سوی دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا در دیدارش با نخست وزیر رژیم صهیونیستی به جنبش اسلامی مقاومت فلسطین (حماس) ارائه و مورد پذیرش قرار گرفت و تحولات منطقه در پی حمله بیسابقه رژیم صهیونیستی به قطر، خاورمیانه را در آستانه مرحلهای تازه از تحولات سیاسی و امنیتی قرار داده است؛ مرحلهای که میتواند موازنه قدرت در منطقه را دگرگون و مسیر روابط میان بازیگران کلیدی از تهران تا دوحه و تلآویو را وارد دوران بازتعریف و بازآرایی کند. در این میان نگرانی از ماجراجوییهای جدید بنیامین نتانیاهو، نگرانیها از عدم تداوم آتشبس یا کشیده شدن جنگ به مناطق دیگر منطقه را افزایش داده است.
برای بررسی این موضوعات با مهران کامروا، مدیر مرکز مطالعات بین المللی و منطقه ای (CIRS) در دانشگاه جورج تاون قطر گفتوگو کردیم.
ترامپ قابل اعتماد نیست اما از او میتوان امتیاز گرفت/ ضرورت اعتمادسازی میان ایران و اعراب
از حمله رژیم صهیونیستی به قطر با عنوان نقطه عطفی در تحولات خاورمیانه یاد میشود؛ به اعتقاد شما، این مساله تا چه میزان و در چه ابعادی منطقه ما را تحت تاثیر قرار داد؟ آیا آتش بس فعلی را میتوان نتیجه تغییر معادلات ناشی از این تحول بدانیم؟
ما میدانیم که تنها فردی که قادر بود و قادر است کشتار فلسطینیان را پایان دهد، دونالد ترامپ است. میدانیم که بهخاطر ملاحظات سیاسی داخلی در اسرائیل، بهخاطر موقعیت سیاسی خود بنیامین نتانیاهو و بهخاطر اهداف ایدئولوژیک رژیم صهیونیستی، او حاضر نبود کشتار مردم فلسطین را متوقف کند. تنها فردی که مایل بود، نه بهخاطر درد و رنج فلسطینیان بلکه بهخاطر اهداف ایدئولوژیک و منافع شخصی و سیاسی خود، دونالد ترامپ بود. ما نمیدانیم چه گفتوگوها و چه معادلاتی میان ترامپ و نتانیاهو رد و بدل شده که نهایتا باعث شد نتانیاهو با طرح آتشبس موافقت کند؛ بنابراین من مطمئن نیستم که معادلات تغییر کرده یا بههم خورده باشد.
تقریباً در هفت تا هشت ماه گذشته، نتانیاهو چند اشتباه بزرگ در محاسبات سیاسی خود مرتکب شده است. یکی از این اشتباهها حمله به ایران بود؛ او گمان میکرد که با این اقدام در ایران آشوب رخ خواهد داد، نظام جمهوری اسلامی سرنگون خواهد شد و نظام متلاشی خواهد شد.
میدانیم که در چند ماه اخیر، تقریباً در هفت تا هشت ماه گذشته، نتانیاهو چند اشتباه بزرگ در محاسبات سیاسی خود مرتکب شده است. یکی از این اشتباهها حمله به ایران بود؛ او گمان میکرد که با این اقدام در ایران آشوب رخ خواهد داد، نظام جمهوری اسلامی سرنگون خواهد شد و نظام متلاشی خواهد شد. اکنون مشخص شده که دولت اسرائیل با حمایت از رضا پهلوی و با تلاش برای ایجاد ناآرامی از جمله اقدامات علیه زندان اوین در تهران میخواست زمینهٔ آشوب و قیام را در ایران فراهم کند.
خطاهای نتانیاهو تنها به محاسبات درباره ایران محدود نماند؛ از جمله دیگر اشتباهات سیاسی او، حمله یا اقدام علیه دوحه بود که از منظر سیاسی نیز مورد بازبینی قرار میگیرد. اقداماتی مانند پرتاب موشک به سمت دوحه نادرست بود، بهویژه اینکه قطریها روابط نزدیکی با آمریکاییها دارند؛ حتی گفته شده امیر قطر هدیهای شخصی به دونالد ترامپ داده و در منطقه نزدیک دوحه یکی از بزرگترین پایگاههای نظامی آمریکایی قرار دارد. تمامی این محاسبات و بررسیهای سیاسی نتانیاهو اشتباه از آب درآمدهاند؛ بنابراین گمان میکنم که ترامپ به نتانیاهو فشار آورده است تا جنگ را حتماً به پایان ببرد
اعتمادسازی میان ایران و کشورهای خلیج فارس به اندازه لازم مورد توجه قرار نگرفته است
از زمان انجام این حملات، تحلیل گران زیادی بر این باور هستند که آنچه از سوی اسرائیل در دوحه رخ داد، نگاه امنیتی کشورهای حاشیه خلیج فارس را تغییر داده و مشخصا این تغییر در نگاه به ایران بسیار موثر بوده است؛ آیا این تحلیل را نزدیک به واقعیت میدانید؟ آیا به واقع و ورای شعارهای معمول، امروز کشورهای حاشیه خلیج فارس، اسرائیل را دشمن اول خود میدانند؟
بهنظر من، حتی در کشوری مانند قطر که روابطی گرم و نسبتا مثبت با ایران دارد، همچنان بیاعتمادی عمیقی نسبت به ایران وجود دارد. نباید فراموش کنیم که از دید قطریها، حمله ایران به پایگاه نظامی آمریکا در واقع حمله به خاک قطر تلقی شده است.
با این حال، این نگاه، برای کشورهای خلیج فارس چند پیامد مهم داشت. نخست اینکه دریافتند نمیتوان به دونالد ترامپ تکیه کرد؛ زیرا نتانیاهو توانسته بود او را فریب دهد، هم در ماجرای حمله به تسیسات هستهای ایران و هم در حملهای که اسرائیل توانست بدون اطلاع قبلی آمریکا به دوحه انجام دهد. دوم اینکه، با وجود تمام این تحولات، روابط امنیتی میان کشورهای خلیج فارس و آمریکا همچنان برقرار است و تداوم خواهد داشت.
متاسفانه در فضای سیاسی ایران، چه میان سیاستمداران و چه در میان نخبگان جمهوری اسلامی، این ترس و بیاعتمادی کشورهای خلیج فارس نسبت به ایران بهدرستی درک نشده و به اهمیت آن توجه کافی نمیشود.
در مورد اسرائیل نیز باید گفت که پس از حمله به دوحه، احتمالاً دیگر دست به چنین اقدامی نخواهد زد. روابط نظامی میان اسرائیل و امارات بسیار عمیق است و شواهد متعددی نیز در این زمینه ارائه شده است. همین عمق در روابط نظامی میان بحرین و اسرائیل نیز وجود دارد. ازاینرو، هنوز در میان سیاستمداران ارشد کشورهای خلیج فارس، ایران، دشمن نخست تلقی میشود و نسبت به آن احساس بیاعتمادی وجود دارد؛ نه نسبت به اسرائیل یا کشورهای دیگر.
در مورد پیمان نظامی میان عربستان سعودی و پاکستان نیز باید گفت که این پیمان، از نظر من، بیش از آنکه یک معاهده نظامی واقعی باشد، جنبه نمادین دارد؛ هرچند از نظر نظامی نمیتوان آن را بیاهمیت دانست. در مجموع، به نظر نمیرسد کشورهای خلیج فارس اسرائیل را دشمن اصلی خود بدانند. هنوز همان ترس عمیق و بیاعتمادی نسبت به ایران در ذهن و محافل تصمیمگیری آنها وجود دارد. متاسفانه در فضای سیاسی ایران، چه میان سیاستمداران و چه در میان نخبگان جمهوری اسلامی، این ترس و بیاعتمادی کشورهای خلیج فارس نسبت به ایران بهدرستی درک نشده و به اهمیت آن توجه کافی نمیشود. اعتمادسازی میان ایران و کشورهای خلیج فارس به اندازه لازم مورد توجه قرار نگرفته است، در حالیکه این موضوع یکی از نیازهای اساسی روابط منطقهای ایران محسوب میشود.
توان نظامی ایران، بسیار بیشتر از آن چیزی است که رژیم صهیونیستی میپنداشت
از زمان برقراری آتش بس در غزه، این نگاه نیز در فضای نخبگانی مطرح است که پایان جنگ در غزه، به معنای آغاز جنگ در نقطه دیگری از غرب آسیا خواهد بود و حتی این نگرانی نیز وجود دارد که ممکن است نخست وزیر اسرائیل، در ازای پذیرش طرح رئیس جمهور آمریکا، امتیازی در حوزه های مرتبط با ایران، عراق، یمن یا کشور دیگری را کسب کرده است؟
اینکه پایان جنگ در غزه میتواند به معنای آغاز جنگی دیگر در نقطهای دیگر از غرب آسیا باشد، موضوعی است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. با این حال، نمیشود روی ملاحظات سیاسی نتانیاهو حساب کرد. همانطور که اشاره کردید، بسیاری از نخبگان و مفسران سیاسی بر این باورند که اسرائیل ممکن است بار دیگر به ایران یا لبنان حمله کند. اما بهنظر من، احتمال وقوع حمله نظامی اسرائیل به ایران بسیار پایین است و چنین اقدامی بهسختی ممکن خواهد بود.
ایران در سطح بالایی از قدرت دفاعی و تهاجمی قرار دارد. این توان نظامی ایران اکنون به یک عامل بازدارنده مؤثر تبدیل شده است و به باور من، این بازدارندگی در آینده نیز ادامه خواهد داشت.
دلیل این امر آن است که توان نظامی جمهوری اسلامی ایران، برخلاف تصور اولیه اسرائیل، بسیار بیشتر از آن چیزی است که رژیم صهیونیستی میپنداشت. ما دیدیم که جمهوری اسلامی نهتنها توانست بهخوبی از خود دفاع کند، بلکه ضربات بسیار سنگینی نیز به اسرائیل وارد کرد. حملات ایران به شهرهایی مانند تلآویو از لحاظ نظامی و روانی بسیار مهم بود و نشان داد که ایران در سطح بالایی از قدرت دفاعی و تهاجمی قرار دارد. این توان نظامی ایران اکنون به یک عامل بازدارنده مؤثر تبدیل شده است و به باور من، این بازدارندگی در آینده نیز ادامه خواهد داشت.
مذاکره با ترامپ آنچنان دشوار و پیچیده نیست که گمان میکنیم
سخنان اخیر دونالد ترامپ در خصوص ایران مبنی بر اینکه «تهران خواهان صلح است و ایالات متحده آماده همکاری با ایران برای پیشبرد ثبات منطقهای خواهد بود» را چگونه ارزیابی میکنید؟ هدف ترامپ پس از حملاتی که به ایران صورت گرفت برای تعامل با تهران چیست؟ آیا قطر همچنان برای میانجیگری میان تهران و واشنگتن تمایل دارد؟ تحولات پس از حمله اسرائیل به قطر، چه تاثیری بر جایگاه میانجیگرایانه دوحه داشت؟
بهنظر من، دونالد ترامپ تمایلی به حمله به تاسیسات هستهای ایران نداشت و زمانی که اسرائیل وارد میدان شد، عملاً ناچار به اقدام شد. در اواخر جنگ دوازدهروزه، ایالات متحده دیگر نمیتوانست از متحد اصلی خود حمایت کند و به همین دلیل، از سر اجبار به حمله به تاسیسات هستهای ایران دست زد؛ نه اینکه از آغاز قصد چنین حملهای را داشته باشد.
به باور من، ترامپ نهتنها خواهان مذاکره سیاسی با ایران است، بلکه این مذاکره آنچنان دشوار و پیچیده نیست که گمان میکنیم. اگر سیاستمداران ایرانی با هوشمندی و درایتی کافی نه از سر غرور بلکه با رویکردی واقعگرایانه و حسابشده وارد این فرآیند شوند، ترامپ را میتوان بهسادگی راضی کرد و از طریق او منافع کشور را پیش برد.
به باور من، ترامپ نهتنها خواهان مذاکره سیاسی با ایران است، بلکه این مذاکره آنچنان دشوار و پیچیده نیست که گمان میکنیم. اگر سیاستمداران ایرانی با هوشمندی و درایتی کافی نه از سر غرور بلکه با رویکردی واقعگرایانه و حسابشده وارد این فرآیند شوند، ترامپ را میتوان بهسادگی راضی کرد و از طریق او منافع کشور را پیش برد.
اما در این میان، مسئلهٔ مهمتر این است که آیا جمهوری اسلامی حاضر به مذاکرهٔ مستقیم با او خواهد بود یا نه؛ این خود بحثی جداگانه است. ترامپ تمایل دارد مذاکره کند، عکس بگیرد و این مذاکرات را به نمایش بگذارد. او حتی در دورهٔ پیش، قصد داشت وزیر امور خارجه وقت، دکتر محمدجواد ظریف، را به کاخ سفید دعوت کند تا نشان دهد ایران برای گفتوگو آمده است. اگر چنین فرصتی نباشد، او نه تمایلی به عکس گرفتن دارد و نه ضرورتی برای مذاکره میبیند.
ترامپ قماربازی است که نمیتوان به او اعتماد کرد، اما فردی است که میتوان از او بهآسانی امتیاز گرفت. هدف اصلی او نه سیاست خاورمیانه، بلکه غرور شخصی و میل به دریافت جایزه صلح نوبل است؛ و از همین مسیر میتوان با مهارت دیپلماتیک با او تعامل کرد.
در پاسخ به پرسش درباره تاثیر تحولات پس از حمله اسرائیل به قطر بر جایگاه میانجیگرانه دوحه نیز باید گفت که این تحولات تأثیر چندانی بر نقش میانجیگری قطر نداشته است. دوحه همچنان در پروندههای منطقهای فعال است؛ نمونهاش مذاکرات جاری در شرمالشیخ است که قطر همچنان در آن حضور دارد و نشان میدهد این کشور همچنان جایگاه خود را در عرصه دیپلماسی منطقهای حفظ کرده است.