فرانسه کانون جنبش ضد سرمایه داری افسارگسیخته
جنبش جلیقه زردها وارد هفته دهم خود شد، این در حالی است که سخنان «امانوئل ماکرون» رئیس جمهوری فرانسه که گفت بعضی از افرادی که مشکلات مالی دارند، ادا در می آورند، واکنش های مختلفی را برانگیخت.
به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری ایرنا، ماکرون روز 15 ژانویه 2019(25 دی ماه) در جریان بازدید سرزده از شهر «گاسنی» واقع در شمال این کشور گفت که بعضی از این افراد درست عمل میکنند ولی بعضی دیگر ادا درمی آورند. البته این اظهارات ماکرون، واکنش سریع مسئولان گروههای مخالف دولت در فرانسه را نیز به دنبال داشت. آنها این سخنان را علیه طبقه فقیر جامعه خوانده و آن را محکوم کردند.
جرقه جنبش جلیقه زردها که با اعتراض به افزایش قیمت گازوئیل و بنزین و برنامهریزی دولت برای افزایش مالیاتها در سال 2019 زده شد، وارد هفته دهم خود شد و بار دیگر فرانسه ای که مهد انقلاب های مدرن بود، اعتراض های تندی را به خود دید.
معترضان فرانسوی موسوم به جلیقهزردها روز شنبه 19 ژانویه (29 دی ماه) برای دهمین هفته متوالی و در میان تدابیر شدید امنیتی به خیابانها آمدند.
این گفته ماکرون بار دیگر نشان داد که جنبش مردم فرانسه سویه های ضدسرمایه داری دارد و موضع گیری علیه طبقات فرودست، ماهیت نظام فرانسه و رهبران آن را روشن می سازد.
**فرانسه از انقلاب تا جمهوری
فرانسه را به عنوان مهد انقلاب های مدرن و دموکراسی می شناسند اما رویه ای که در پیش گرفته خلاف اصول برابری، برادری و آزادی است که انقلاب فرانسه دنبال می کرد. البته هر چند از زمان انقلاب فرانسه، این کشور چند تغییر و تحول را داشته و در پنجمین جمهوری خود بسر می برد.
در واقع برای رسیدن به امروز باید به بیش از دو سده پیش بازگردیم. دو سده از انقلاب فرانسه می گذرد، روز 14 ژوئیه 1789 انقلابیون فرانسه زندانِ «باستیل» نماد قدرت شاهان فرانسه را متصرف، زندانیان را آزاد و مدتی بعد آن را خراب کردند. انقلاب فرانسه زاییده شورش توده مردم ناشی از مشکلات، نابرابری ها، فشار ها، ظلم و ستم و استبداد حکومت سلطنتی و اشراف بود.
در واقع دموکراسی فرانسوی حاصل بیش از دو سده مبارزه مردمی است که خیابان را عرصه سیاستورزی خود ساخته بودند؛ مردمی که پایان سلطنت را با اعدام لویی شانزدهم به جشن نشستند و هلهله جمهوریخواهی برآوردند.
هر چند طی فاصله زمانی کوتاهی باعث روی کارآمدن ناپلئون شدند و فریاد «زندهباد امپراتور» سر دادند. ناپلئون نیز به عنوان نخستین امپراتور فرانسه در فاصله سالهای 1804 تا 1815 میلادی بر این کشور حکومت کرد.
البته این تمام ماجرا نبود و با برآمدن لوئی بناپارت برادرزاده ناپلئون بناپارت، اوضاع به سمت نابسامان تری حرکت کرد. «کارل مارکس» جامعه شناس آلمانی، در کتاب «هجدهم برومر لوئی بناپارت» می نویسد: «هگل در جایی اظهار میکند که تمام وقایع بزرگ و شخصیتهای جهان تاریخی دوبار ظاهر میشوند. او فراموش میکند اضافه کند که بار اول بصورت تراژدی، بار دوم بصورت نمایش کمدی. کاسیدیر در مقابل دانتون، لوئی بلانک در برابر روبسپیر … برادرزاده در برابر عمو. همان کاریکاتور در موقعیت نسخه دوم هیجدهم برومر نیز رخ میدهد تاریخ تکرار میشود بار اول به عنوان تراژدی، سپس نمایش کمدی، که بخش نخست آن به ناپلئون اول و بخش دوم به برادرزاده اش لویی ناپلئون (ناپلئون سوم) اشاره دارد.»
مارکس تحلیلی خواندنی را از وقایع منتهی به کودتای سال 1851 و شکست انقلاب 1848 ارائه دادهاست. وی برای توصیف رژیم لویی بناپارت از اصطلاح بناپارتیسم استفاده میکند. لویی بناپارت در زمینهای امکان رشد و قدرتیابی یافت که صورتبندی سیاسی و اجتماعی در فرانسه خصلتی معلقگونه داشت زیرا که هیچ طبقه اجتماعی مسلطی در جامعه وجود نداشت و کشمکش طبقاتی به دلیل توازن نیروها نمیتوانست به نفع یک طبقه خاتمه یابد. بر این اساس مارکس حکومت لویی بناپارت را به عنوان یک دولت استثنایی که در ورای طبقات اجتماعی قرار دارد و خود به مبارزات طبقاتی جهت میدهد مورد مطالعه قرار داد و برای توصیف این نوع رژیم از واژه بناپارتیسم استفاده کرد. این رژیم که پایگاه اجتماعی خاصی نداشت صرفاً با تکیه بر عنصر سرکوب و خشونت حکومت میکرد با حمله ارتش پروس به فرانسه خاتمه یافت.
**فرانسه در چنبره نظام سرمایه داری افسارگسیخته
با این همه، اما در تجربه دموکراسیخواهی فرانسویان نه سلطنت ماندگار شد و نه وسوسه فاشیسم و نازیسم خللی دربرساختن پایههای حکومتی دموکرات ایجاد کرد. دموکراسی فرانسوی داستان صیقل خوردن آرمانهایی (آزادی، برابری و برادری) است که انقلاب کبیر فرانسه به ظهور رساند .
امروز نیز در خیابانهای پاریس دیگر نه از آزادی خبری است و نه از برابری و برادری. پلیس فرانسه حتی به صورت نوجوانان و دانش آموز نیز گاز اشک آور میپاشد. استفاده نیروهای امنیتی و پلیس فرانسه از سلاحهای جدید با عنوان «فلش بال» برای هدف قرار دادن تظاهراتکنندگان و معترضان به سیاستهای اقتصادی دولت فرانسه، موجب افزایش انتقادها به این رویه شده است. بر اساس آمار ارائه شده 14 نفر از زمان آغاز تظاهرات جلیقه زردها یک چشم خود را بر اثر استفاده پلیس فرانسه از فلش بال از دست دادهاند.
ماکرون جوان که وعده هایی در جهت اصلاحات اقتصادی داده بود تا بتواند مانع تشدید بحران اقتصادی در فرانسه شود و درصدد بود تا رهبری اقتصادی قاره سبز را در ید قدرت خود بگیرد اما چنان در خیالات خام و آرزوهای بلندپروازانه جوانی غرق شده که گویی صدای اعتراضات را نمی شنود یا معترضان را نمی بیند.
بر این اساس اتخاذ موضع گیری های منفعلانه و گاه ناشی از سرکوب زبانی و طرد فرودستان و اعتراضات آنان را ادا در آوردن دانستن، نشانگر ذات سرمایه داری افسار گسیخته ای است که مدعیان تحقق آرمان های انسانی دارند.
**سیاست گریزی جلیقه زردها
جنبش جلیقه زردها مانند بیشتر جنبش های اجتماعی مدرن بی سر بوده و فاقد ایدئولوژی و رهبری مشخص است. با این حال یکی دیگر از شاخصه های مهم آن سیاست گریزی و دوری از تن دادن به حزب و جریان فکری سیاسی مشخص است. این نکته گویای آن است که فرانسه کشوری با کانون دگرگونی خواهی همچنان راه تغییر خواهی را دنبال می کند اما برخلاف انقلاب 1789 که دارای شاخص های انقلاب بود این بار شاخصه های اصلی یک انقلاب در آن دیده نمی شود.
در واقع بیشتر تظاهرکنندگان انگیزههای اقتصادی دارند و به هیچ حزب، گروه سیاسی یا اتحادیهای وابسته نیستند. بر همین اساس گزارشگر نشریهی «تایم» در گزارش خود فضای این روزهای فرانسه را «اتمسفر یک جنگ داخلی» توصیف میکند و مینویسد «این جنبش بیشتر از طریق شبکههای اجتماعی گسترش یافته است».
تحولات این روزهای فرانسه گویای آن است که مناسبات نوینی در مطالبات عمومی شکل گرفته که یک پای آن رسانه های نوین هستند و پای دیگر آن خواسته های پراکنده و متراکم که جمهوری فرانسه نتوانسته آنها را برآورده سازد.