واشنگتن پست: میراث یک ساله ترامپ، جز تخریب اعتبار ملی و بین المللی آمریکا نبود

واشنگتن پست: میراث یک ساله ترامپ، جز تخریب اعتبار ملی و بین المللی آمریکا نبود

روزنامه آمریکایی واشنگتن پست روز شنبه در تحلیلی از میراث یک سال ریاست جمهوری دونالد ترامپ در این کشور، آنرا مخرب توصیف کرد و کارنامه او را در تاریخ آمریکا بسیار منفی خواند.

در این تحلیل به قلم 'تام نیکولاس' استاد دانشگاه هاروارد آمده است:'ترامپ در این دوره از آنچه که انتظار می رفت، متزلزل تر، نامنظم تر، بی کفایت تر و دمدمی مزاج تر بود و با این مشی همه اعتبار تاریخی ملی و بین المللی آمریکا را به فنا داد'.
برخلاف ادعای طرفداران جنجالی و سطحی نگر ترامپ باید گفت که دوره یکساله ریاست جمهور ترامپ نه تنها آبرویی برای حزب جمهوری خواه و جنبش محافظه کاری در آمریکا باقی نگذاشته است بلکه مهم تر از همه، نظام مشروطه (قانونگذاری) دولت این کشور را به شدت مسئله دار کرد و در واقع آسیب جدی به آن وارد ساخت.
چرا که او خودسرانه معیارهایی را به جامعه مدنی تحمیل کرده است که هیچ تناسبی با زیرساخت های سیاسی و قانونی آمریکا ندارد و در سیاست خارجی نیز جز تخریب وجهه و جایگاه بین المللی آمریکا کاری نکرده و حتی امنیت آمریکا را نیز به خطر انداخته است.
تاکنون شاهد هیچ اقدام مدیریتی مناسب از سوی او نبودیم و جنجال آفرینی های او در داخل و خارج آمریکا مانع از آن می شود تا بتوان اقدامات شاید درست او را از نادرست تفکیک کرد و در واقع باید گفت که او با عملکرد یکساله خود نه تنها آمریکاییها بلکه جامعه بین المللی را دچار سردرگمی شدید کرده است.
با همه این آشفتگی ها، حداقل یک اصل بسیار محرز در عملکرد او وجود دارد و آن اینکه با ظهور او در عرصه سیاست داخلی و خارجی آمریکا، نظم و چیدمان اجتماعی و سیاسی در این کشور به گونه ای بهم ریخته است که بعید است به راحتی بتوان بعد از او اوضاع کشور را سر و سامان بخشید، چرا که همیشه خراب کردن یک بنا بسیار ساده تر از ساختن آن است.
او، 'ترامپ سالاری' را در این کشور راه انداخته است که همه اصول مردم سالاری آمریکایی را نقض کرده، چرا که او بدون هیچ هدف و یا سیاست ترجیحی، با ایجاد معیارهای خودساخته ظاهری و غیرواقعی، همه نشانه های مردمسالاری استاندارد را در این کشور محو و همه مردم را نیز در این زمینه دچار سردرگمی جدی کرده است و حتی در اذهان عمومی تصویری از یک دولت بی کفایت از خود برجای گذاشته است.
بطور مثال، خروج مایکل فلین از پرونده جنجالی روسیه (دخالت روسیه در سیاست کاخ سفید)، کناره گیری استیو بنن که با کی .تی. مک فارلند (از شبکه تلویزیونی فاکس نیوز وزارت دفاع همکاری می کرد) از نشست های شورای امنیت ملی به اصطلاح عملگرای دولت ترامپ و در واقع کاخ سفید، همگی نشانه هایی از این سوء مدیریت رئیس جمهوری جدید بر این کشور است.
اگرچه جان کلی، رئیس کاخ سفید، اچ آر مک مستر مشاور امنیت ملی، جیم متیس وزیر دفاع فعالانه به جای آن سیاست مداران کهنه کار برکنار شده و یا مستعفی فعالیت می کنند اما همین افراد محافظه کار و لیبرال مآب با اقدامات هزینه بردار خود اصولی را به سیاست داخلی و خارجی دولت تحمیل کرده اند که شائبه کنترل کشور به دست نظامیان را هر روز قوی تر می کند در حالی که تا پیش از این نظامیان در کنترل مردم بودند.
اقدامات ضدارزش های خانوادگی محافظه کاران و لیبرال های تندروی اطراف رئیس جمهوری، امروزه به قدری برای جامعه و امثال ما محافظه کاران میانه رو دافعه ایجاد کرده است که می اندیشیم حزب جمهوریخواه آمریکا دیگر از بین رفته است.
دولتمردان امروز آمریکا با ریاکاری و قدرت دافعه خود همه اصول ارزشی محافظه کاران را که بر ارزش های کلیسای انجیلی متکی بود نقض کرده و در واقع ارزش هایی از جمله تکریم ستاره های فیلم های مستهجن را در جامعه رواج دادند که بیشتر به ارزش های حاکم در جامعه روسیه شبیه هستند.
بطور مثال می توان به ادعای مشمئز کننده و ضدارزش های دینی ریچارد مرداک، از ایالت ایندیانا در دولت ترامپ اشاره کرد که با تکریم و ترویج ارزش های ضدمحافظه کارانه تجاوزات جنسی در جامعه، آشکار اعلام می کند که 'حتی اگر زندگی در این کشور به شرایط وحشتناک تجاوز جنسی ختم شود، این نیز خواست خداوند است'.
ترامپ با دست کم گرفتن و بازیچه قرار دادن سیاست در کشور به نوعی همه ارزش های سیاسی و اجتماعی آمریکا به سخره گرفته است و موجب بروز دو دستگی و چند دستگی در جامعه شده است، پس باید گفت 'اگرچه شاید یک کشتی قبل از غرق شدن به این سو و آن سو کج شود و مشاهده این وضعیت حتی خنده دار به نظر برسد، اما نباید فراموش کنیم که ادامه این وضعیت خنده دار در نهایت به ضرر همه خواهد بود'.
با این وجود، دولت ترامپ در سیاست خارجی نیز عملکرد بسیار نامطلوبی داشته است به گونه ای که اعتبار بین المللی اقدامات دولت های گذشته آمریکا را نیز از بین برده است.
زمانی بود که قاره اروپا برای باراک اوباما، رئیس جمهوری سابق آمریکا در برلین اعتبار سیاسی خاص قائل بود و در واقع این اعتبار بین المللی دولت آمریکا بود، اما سیاست های ترامپ نه تنها هیچ اعتبار بین المللی برای شهروندان آمریکا به ارمغان نیاورده است بلکه امنیت اجتماعی آنها را نیز به خطر انداخته است.
مثلا، اگرچه امروزه دستگاه سیاست خارجی و در واقع نظام امنیتی آمریکا تهدیدات علیه کره شمالی را بیشتر کرده است اما از میراث این دولت همین بس که کره شمالی نیز به همان میزان بر تعداد آزمایش های موشکی و هسته ای خود افزوده و می افزاید، بدون اینکه واهمه ای از تهدیدات آمریکا داشته باشد.
دولت ترامپ در حالی از توافقنامه مشارکت اقتصادی استراتژیک اقیانوس آرام خارج می شود که چین حضور خود را در این پیمان بین المللی قوی تر کرده است و یا واشنگتن در اقدامی عجیب در حالی از پیمان آب و هوایی پاریس خارج می شود که همواره از اعضای سابقه دار و قوی آن بوده است، اما همین اقدام فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی را واداشته است نقش همیشگی آمریکا را در این زمینه کاملا نادیده بگیرند.
بنابراین باید اعتراف کرد که هشدارهای دولت جدید آمریکا، دیگر همچون گذشته از سوی دشمنان آن جدی گرفته نمی شود و حتی نقش آمریکا در پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) نیز دیگر همچون گذشته قوی نیست، از این رو جهانیان دیگر به آمریکا به عنوان یک معتمد و تضمین کننده امنیت جهانی و تضمین کننده همکارهای اقتصادی جهانی نمی نگرند بلکه بیشتر به عنوان کشوری می شناسند که امروزه نقش سابق چین و روسیه را برای برهم زدن نظم و امنیت سیاسی و اقتصادی جهانی به عهده گرفته است.
دیگر فرقی ندارد چه کسی در داخل آمریکا از دولت او حمایت می کند و یا چه کشور خارجی به سیاست های واشنگتن چشم دوخته است، همین کافی است که اقرار کنیم دونالد ترامپ به بهترین نحو ملت آمریکا را هم در داخل مرزهای سیاسی و هم خارج از آن شکسته است.
برای مردم آمریکا و حتی جهانیان دیگر فرقی ندارد چه انتخابات مضحکی هر چهارسال یکبار در این کشور برگزار می شود، چون اقدامات مخرب ترامپ در دوره ریاست جمهوری اش موجب شده است همگی مطمئن باشند دولت بعدی که در این کشور روی کار آمد مجبور است ساختار سیاسی، اجتماعی، اقتصادی کاملا بهم ریخته این کشور را بار دیگر از پایه بسازد. 
بنابراین، از این پس نه تنها مردم باید ریاست جمهوری آمریکا را جدی بگیرند، کنگره آمریکا نیز باید به این درک نائل آید که رئیس جمهوری این کشور باید از قبل درس سیاست آموخته و آن را درک کرده باشد و در عین حال با ترمیم سیاست خارجی به اعتبار بین المللی کشور بیاندیشد.

منبع ایرنا

نظرات کاربران