اخلاق رسانه ای از نگاه تجارت

اخلاق رسانه ای از نگاه تجارت

(حاشیه سازی ها و مخاطبانی که فراموش می شوند)عنوان سرمقاله امروز روزنامه تجارت به قلم(نیما بهدادی مهر)است که در آن می خوانید: اخلاق رسانه ای حلقه گمشده مناسبات رسانه ای در این روزهاست. روزهایی که مروجان اخلاق و آگاهی در مسیر عکس رسالت خود عمل می کنند و مطامع حزبی و دنیوی همه رویکردها و عرصه ها را تحت تاثیر قرار داده است. به عنوان مثال اگر به نوع خط و ربط های جریان هایی که در چند سال اخیر از رسانه ها کلید خورده و می خورد و به یک بحران و تنش بی دلیل دامن می زند دقت کنیم نقش نابلدی و ناآشنایی با هنری به نام روزنامه نگاری و نیز بی توجهی به رسالتی که بر عهده اش است آشکار می شود. در همین زمینه می توان به مشکلاتی ارجاع داد که در دهه اخیر برای برخی مجوعه های تلویزیونی و سینمایی پس از انتشار خط داستانی آن از سوی روابط عمومی به وجود آمد. در شق دیگری از این مساله می توان به بازتاب غیرکارشناسی شده و نه چندان هدفمند روند تولید آثار سینمایی و تلویزیونی از سوی مشاور رسانه ای کار یا خبرنگاران مطلع از جریان ها اشاره کرد که فضای طبیعی نمایش یک اثر را به سمت و سویی خطرناک از بازی های حزبی و سیاسی سوق می دهد. در نظر آورید که مجموعه ای مهم و فیلمی خاص که به رویداد تاثیرگذاری در حوزه دین و تاریخ می پردازد به دلیل بازتاب جزئیات پروژه از سوی مدیران روابط عمومی و البته هیجان زدگی برخی خبرنگاران در انعکاس جزء به جزء هر آنچه شاید در جلسه ای خصوصی و گفت و گویی صمیمی مطرح شده است با مشکل منع نمایش کلیدی ترین صحنه های خود مواجه شدند حال آنکه اساسا با نمایش همان صحنه ها اتفاقی رخ نمی داد. از سوی دیگر نمایش فیلمی کمدی که به الگوی گفتمان ایده ها پرداخته بود با انتساب بی دلیل به جریان های سال 88 و برخورد نه چندان فکورانه با آن به حالت تعلیق درآمد و باز هم نقش برخی رسانه ها در ایجاد حاشیه پررنگ بود. از این دست نمونه ها بسیارند و شاید اگر بخواهیم چنین بداخلاقی ها و حاشیه سازی های رسانه ای را بازگو کنیم به اندازه کتابچه ای درخواهد آمد اما تنها به نمونه ای متاخر از چنین رفتارهایی اشاره می کنم که پس از التهاب فروکش کرده یک سهل انگاری در برنامه کودک باز هم صدا و سیما را به سوژه برخی روزنامه ها بدل کرد. برنامه ای ورزشی و پرسابقه به قصد انجام دادن رسالت خود در سرگرم سازی و تدارک ویژه برنامه ای برای شب یلدا هماهنگی های انجام یک مصاحبه را در سکوت خبری انجام می دهد. این مصاحبه قرار بود تا به عنوان بخشی مهم از یک برنامه ویژه تنها مردم را با دیدگاه های ورزشی شخصیتی مهم آشنا و آنها را در طولانی ترین شب سال سرگرم کند و در کنار آن نقبی نیز به دیپلماسی ورزش با تکیه بر دانش فرد مصاحبه شونده در این حوزه زده شود اما مخابره یک عکس این غافلگیری را بر هم زد. با لو رفتن این عکس برخی رسانه ها نیز برخوردهایی نه چندان اخلاقی را انجام دادند و با انتساب لفظی – که در حدود و ثغور جرم بیانی می گنجد- به مجری و تهیه کننده دیرپاترین برنامه تحلیلی فوتبال کشور از اهرم فشار برای ممانعت از پخش این مصاحبه آن هم با سوء تعبیر استفاده از تریبون این برنامه برای انتخابات پیش رو استفاده کردند. شب یلدا آمد و مصاحبه پخش نشد. مجری برنامه ازمردم عذرخواهی کرد و آن رسانه ها نیز به ظاهر پیروز شدند اما اگر آمار مخاطبان تلویزیون باز هم کاهش و به همان نسبت اقبال به ماهواره افزایش یافت و مسئولان در پی چاره جویی برای چنین مساله ای راهکار همیشگی تولید برنامه جذاب را پیشنهاد دادند اما استقبالی از آن نشد پاشنه آشیل این مساله را در آنجایی جستجو کنند که با حمله ای پاپس می کشند و از مجموعه خود دفاع نمی کنند. این وضعیت سینما را بسان موجودی در واپسین نفس های خود و تلویزیون را در شرایطی اضطراری قرار خواهد داد که نه نیروهایشان انگیزه تولید محتوای جذاب خواهند داشت ونه مخاطبانشان خوشبین به وعده ها و غافلگیری هایی که رسانه ای می شوند اما به سرانجام نمی رسند.

(حاشیه سازی ها و مخاطبانی که فراموش می شوند)عنوان سرمقاله امروز روزنامه تجارت به قلم(نیما بهدادی مهر)است که در آن می خوانید: اخلاق رسانه ای حلقه گمشده مناسبات رسانه ای در این روزهاست. روزهایی که مروجان اخلاق و آگاهی در مسیر عکس رسالت خود عمل می کنند و مطامع حزبی و دنیوی همه رویکردها و عرصه ها را تحت تاثیر قرار داده است. به عنوان مثال اگر به نوع خط و ربط های جریان هایی که در چند سال اخیر از رسانه ها کلید خورده و می خورد و به یک بحران و تنش بی دلیل دامن می زند دقت کنیم نقش نابلدی و ناآشنایی با هنری به نام روزنامه نگاری و نیز بی توجهی به رسالتی که بر عهده اش است آشکار می شود. در همین زمینه می توان به مشکلاتی ارجاع داد که در دهه اخیر برای برخی مجوعه های تلویزیونی و سینمایی پس از انتشار خط داستانی آن از سوی روابط عمومی به وجود آمد. در شق دیگری از این مساله می توان به بازتاب غیرکارشناسی شده و نه چندان هدفمند روند تولید آثار سینمایی و تلویزیونی از سوی مشاور رسانه ای کار یا خبرنگاران مطلع از جریان ها اشاره کرد که فضای طبیعی نمایش یک اثر را به سمت و سویی خطرناک از بازی های حزبی و سیاسی سوق می دهد. در نظر آورید که مجموعه ای مهم و فیلمی خاص که به رویداد تاثیرگذاری در حوزه دین و تاریخ می پردازد به دلیل بازتاب جزئیات پروژه از سوی مدیران روابط عمومی و البته هیجان زدگی برخی خبرنگاران در انعکاس جزء به جزء هر آنچه شاید در جلسه ای خصوصی و گفت و گویی صمیمی مطرح شده است با مشکل منع نمایش کلیدی ترین صحنه های خود مواجه شدند حال آنکه اساسا با نمایش همان صحنه ها اتفاقی رخ نمی داد. از سوی دیگر نمایش فیلمی کمدی که به الگوی گفتمان ایده ها پرداخته بود با انتساب بی دلیل به جریان های سال 88 و برخورد نه چندان فکورانه با آن به حالت تعلیق درآمد و باز هم نقش برخی رسانه ها در ایجاد حاشیه پررنگ بود. از این دست نمونه ها بسیارند و شاید اگر بخواهیم چنین بداخلاقی ها و حاشیه سازی های رسانه ای را بازگو کنیم به اندازه کتابچه ای درخواهد آمد اما تنها به نمونه ای متاخر از چنین رفتارهایی اشاره می کنم که پس از التهاب فروکش کرده یک سهل انگاری در برنامه کودک باز هم صدا و سیما را به سوژه برخی روزنامه ها بدل کرد. برنامه ای ورزشی و پرسابقه به قصد انجام دادن رسالت خود در سرگرم سازی و تدارک ویژه برنامه ای برای شب یلدا هماهنگی های انجام یک مصاحبه را در سکوت خبری انجام می دهد. این مصاحبه قرار بود تا به عنوان بخشی مهم از یک برنامه ویژه تنها مردم را با دیدگاه های ورزشی شخصیتی مهم آشنا و آنها را در طولانی ترین شب سال سرگرم کند و در کنار آن نقبی نیز به دیپلماسی ورزش با تکیه بر دانش فرد مصاحبه شونده در این حوزه زده شود اما مخابره یک عکس این غافلگیری را بر هم زد. با لو رفتن این عکس برخی رسانه ها نیز برخوردهایی نه چندان اخلاقی را انجام دادند و با انتساب لفظی – که در حدود و ثغور جرم بیانی می گنجد- به مجری و تهیه کننده دیرپاترین برنامه تحلیلی فوتبال کشور از اهرم فشار برای ممانعت از پخش این مصاحبه آن هم با سوء تعبیر استفاده از تریبون این برنامه برای انتخابات پیش رو استفاده کردند. شب یلدا آمد و مصاحبه پخش نشد. مجری برنامه ازمردم عذرخواهی کرد و آن رسانه ها نیز به ظاهر پیروز شدند اما اگر آمار مخاطبان تلویزیون باز هم کاهش و به همان نسبت اقبال به ماهواره افزایش یافت و مسئولان در پی چاره جویی برای چنین مساله ای راهکار همیشگی تولید برنامه جذاب را پیشنهاد دادند اما استقبالی از آن نشد پاشنه آشیل این مساله را در آنجایی جستجو کنند که با حمله ای پاپس می کشند و از مجموعه خود دفاع نمی کنند. این وضعیت سینما را بسان موجودی در واپسین نفس های خود و تلویزیون را در شرایطی اضطراری قرار خواهد داد که نه نیروهایشان انگیزه تولید محتوای جذاب خواهند داشت ونه مخاطبانشان خوشبین به وعده ها و غافلگیری هایی که رسانه ای می شوند اما به سرانجام نمی رسند.