بحران؛ «خطر» یا «فرصت»؟

بحران؛ «خطر» یا «فرصت»؟

(بحران؛ «خطر» یا «فرصت»؟)عنوان سرمقاله امروز روزنامه ابتکار به قلم(مهدی وکیلی)است که در ان می خوانید: بحران‌سازی و حل آن یکی از ویژگی‌های بارز دولت‌ها است. دولت‌ها پس از ایجاد بحران، به بهانه دفع خطر بحران ایجاد شده، آن را مدیریت کرده و در این راه در پی رسیدن به سود خود هستند. بحران سازی در خارج از مرزهای جغرافیایی برای ایجاد بی ثباتی در کشورهای رقیب روندی عادی برای کسب قدرت بیشتر است. مکمل بحران سازی، حل بحران است. قدرتی که توانایی حل بحران‌ها را داشته باشد و بتواند آن را مدیریت کند، می‌تواند از خطر بحران به عنوان فرصتی برای تغییر معادلات به نفع خود استفاده کند. خاورمیانه رکورددار بحران سازی است و در ادامه آن رکورددار حل بحران. در شرایط کنونی، منطقه به صورتی درآمده است که در مقابل هر بحران، یک مذاکره برای حل آن نیز وجود دارد؛ مانند بحران سوریه- مذاکرات صلح سوریه، بحران یمن- مذاکرات صلح یمن، بحران لیبی- مذاکرات صلح لیبی و... که در اکثر موارد بوجودآورندگان و ایجادکنندگان بستر بحران، بدنبال حل آن نیز هستند. مدیریت یا حل بحران بیشتر با هدف تغییر ساختار قدرت بحران زده و نفوذ هر چه بیشتر است. در بحران سوریه که عراق نیز بخشی از آن بحران است، در ابتدای امر بی ثباتی برای تغییر قدرت مرکزی شکل گرفت ولی با تداوم و مقاومت دولت مرکزی و تغییر هدف های شورشیان از سوریه به عراق، مدیریت آن نیز دشوارتر شد. یکی از اهداف ثانویه حامیان تروریسم در ایجاد بحران سوریه جمع آوری افراد مستعد افراطی گری از سرتاسر دنیا در یک منطقه خاص و از بین بردن آنها بود که تا حدودی به این هدف دست یافتند اما با طولانی شدن زمان بحران، مشکلات به کشورهای دیگر نیز سرایت کرد؛ مانند سیل مهاجرت به کشورهای اروپایی و گسترش حملات تروریستی به خاک اروپا. روند مذاکرات صلح نیز با تغییر معادلات بحران، عوض می شود. مذاکرات صلحی که می توان اسم آن را «مدیریت بحران» گذاشت. کشورها، هر کدام به اندازه تاثیرگذاری و نفوذ در سوریه، قدرت مانور و تغییر معادلات به سود خود را دارند. ایران نیز به دلیل قدرت تاثیرگذاری و نفوذ بین مسلمانان، و بخصوص، شیعیان منطقه جزء بازیگران تعیین کننده است. در دوره های گذشته، ایران نقش برهم زننده بازی را داشت و علاقه ای به حل مستقیم بحران ها نداشت. اما این روند با حل پرونده هسته ای ایران، آن هم با برآورده شدن خواسته های حداکثری تهران، تغییر پیدا کرده است. شرکت ایران در مذاکرات صلح سوریه را، بجز بالا رفتن تعداد آراء کشورهایی که خواستار ماندن بشار اسد هستند، می توان پذیرش نقش ایران توسط قدرت های جهانی در منطقه دانست.استفاده منطقی از ابزارهای قدرت باعث ایجاد مسیرهای هموارتر برای رسیدن به اهدافی می شود که شاید با مقابله مستقیم میسر نشود. بحران ها شاید توسط ایران در منطقه ایجاد نشود ولی با اتکا به قدرت تاثیرگذاری خود می تواند عامل تعیین کننده در حل بحران ها باشد و معادلات را به سود خود برگرداند.

(بحران؛ «خطر» یا «فرصت»؟)عنوان سرمقاله امروز روزنامه ابتکار به قلم(مهدی وکیلی)است که در ان می خوانید: بحران‌سازی و حل آن یکی از ویژگی‌های بارز دولت‌ها است. دولت‌ها پس از ایجاد بحران، به بهانه دفع خطر بحران ایجاد شده، آن را مدیریت کرده و در این راه در پی رسیدن به سود خود هستند. بحران سازی در خارج از مرزهای جغرافیایی برای ایجاد بی ثباتی در کشورهای رقیب روندی عادی برای کسب قدرت بیشتر است. مکمل بحران سازی، حل بحران است. قدرتی که توانایی حل بحران‌ها را داشته باشد و بتواند آن را مدیریت کند، می‌تواند از خطر بحران به عنوان فرصتی برای تغییر معادلات به نفع خود استفاده کند. خاورمیانه رکورددار بحران سازی است و در ادامه آن رکورددار حل بحران. در شرایط کنونی، منطقه به صورتی درآمده است که در مقابل هر بحران، یک مذاکره برای حل آن نیز وجود دارد؛ مانند بحران سوریه- مذاکرات صلح سوریه، بحران یمن- مذاکرات صلح یمن، بحران لیبی- مذاکرات صلح لیبی و... که در اکثر موارد بوجودآورندگان و ایجادکنندگان بستر بحران، بدنبال حل آن نیز هستند. مدیریت یا حل بحران بیشتر با هدف تغییر ساختار قدرت بحران زده و نفوذ هر چه بیشتر است. در بحران سوریه که عراق نیز بخشی از آن بحران است، در ابتدای امر بی ثباتی برای تغییر قدرت مرکزی شکل گرفت ولی با تداوم و مقاومت دولت مرکزی و تغییر هدف های شورشیان از سوریه به عراق، مدیریت آن نیز دشوارتر شد. یکی از اهداف ثانویه حامیان تروریسم در ایجاد بحران سوریه جمع آوری افراد مستعد افراطی گری از سرتاسر دنیا در یک منطقه خاص و از بین بردن آنها بود که تا حدودی به این هدف دست یافتند اما با طولانی شدن زمان بحران، مشکلات به کشورهای دیگر نیز سرایت کرد؛ مانند سیل مهاجرت به کشورهای اروپایی و گسترش حملات تروریستی به خاک اروپا. روند مذاکرات صلح نیز با تغییر معادلات بحران، عوض می شود. مذاکرات صلحی که می توان اسم آن را «مدیریت بحران» گذاشت. کشورها، هر کدام به اندازه تاثیرگذاری و نفوذ در سوریه، قدرت مانور و تغییر معادلات به سود خود را دارند. ایران نیز به دلیل قدرت تاثیرگذاری و نفوذ بین مسلمانان، و بخصوص، شیعیان منطقه جزء بازیگران تعیین کننده است. در دوره های گذشته، ایران نقش برهم زننده بازی را داشت و علاقه ای به حل مستقیم بحران ها نداشت. اما این روند با حل پرونده هسته ای ایران، آن هم با برآورده شدن خواسته های حداکثری تهران، تغییر پیدا کرده است. شرکت ایران در مذاکرات صلح سوریه را، بجز بالا رفتن تعداد آراء کشورهایی که خواستار ماندن بشار اسد هستند، می توان پذیرش نقش ایران توسط قدرت های جهانی در منطقه دانست.استفاده منطقی از ابزارهای قدرت باعث ایجاد مسیرهای هموارتر برای رسیدن به اهدافی می شود که شاید با مقابله مستقیم میسر نشود. بحران ها شاید توسط ایران در منطقه ایجاد نشود ولی با اتکا به قدرت تاثیرگذاری خود می تواند عامل تعیین کننده در حل بحران ها باشد و معادلات را به سود خود برگرداند.