"به نظر من، در اواسط سال ۲۰۱۶، خواهیم دید که شیل اویل که به این صورت و با رشدی چشم گیر وارد بازار شد، با افت روبرو می شود. چون دو مزیتی را که قبلاً داشته دیگر نخواهد داشت؛ یکی پیش فروش کردن مایعات (نفت، گاز و ...) با قیمت بالا در بازارهای آینده و دیگری آن که پیش از این، سرمایه گذاری ها انجام شده بود و در حال حاضر، در چنین شرایطی، زمان بازگشت سرمایه بسیار طولانی خواهد بود. سرمایه گذاری جدید با نفت زیر ۵۰ دلار انجام نخواهد گرفت." این سخنان، بخشی از دیدگاههای یکی از کارشناسان ارشد و صاحبنظر حوزه اقتصاد انرژی است. بنیانگذار "نارکنگان"، شرکت نفتی معتبر ایرانی که برند بین المللی محسوب می شود. او که خود روزگاری در دهه ۷۰ با شرکت "شل" همکاری نزدیکی داشته، با صنعت نفت در دنیای غرب بهتر از هر کسی آشناست. دکتر نرسی قربان در گفت و گو با "نکونیوز" از آینده نفت در بازارهای جهانی می گوید... ******************************* آقای دکتر، همانطور که می دانید، نقش غیرقابل انکار نفت در معادلات اقتصادی و حتی سیاسی منطقهای و جهانی به خوبی احساس می شود. ایران به عنوان دارنده یکی از بزرگترین ذخایر این ماده حیاتی، تا چه میزان از این ظرفیت خدادادی به درستی بهره برداری کرده است؟ بحث در مورد ذخایر نفت ایران زیاد است طبق آمار ارائه شده، کشور ما چهارمین ذخایر بزرگ نفتی دنیا را دارد. به عنوان یک استراتژیست اقتصاد انرژی، ارزیابی جنابعالی در زمینه میزان ذخایر کشور چیست؟ فکر نمی کنم کسی بتواند بطور قطع در این مورد اظهارنظر کند. مدتی بین اعضای اوپک رقابتی ایجاد شده بود که کشورها ذخایر خود را بالاتر از حد واقعی آن اعلام کنند و بر همین اساس، بسیاری اعتقاد دارند ممکن است هیچ کدام از ذخایری که از طرف کشورهای بزرگ تولیدکننده نفت اعلام شده، با واقعیت ها انطباق نداشته باشد. این مساله بسیار بحث برانگیز شده ولی چون کشورها میزان ذخایر خود را بر مبنایی که خود می دانند، اعلام می کنند، بنابراین این موضوع به دست کارشناسان سپرده می شود که با دقت بررسی کنند. میزان ذخائر با قیمت نفت و توسعه تکنولوژی رابطه مستقیم دارد. در هر حال، ایران یکی از بزرگترین ذخایر نفتی دنیا را دارد و به احتمال قوی، بزرگترین ذخایر گاز دنیا را نیز دارا می باشد. بنابراین می توان گفت، روی هم رفته، ذخایر هیدروکربوری ایران بزرگترین یا یکی از بزرگترین دخائر هیدروکربوری در جهان است. به اینجا که می رسید، می بینید که ارزش این ذخایر در آینده اقتصاد ایران بسیار پررنگ و در نتیجه، اقتصاد کشور تا سال-های سال به هیدروکربور (نفت و گاز) وابسته است. در حال حاضر، گاز ۷۰ درصد سبد انرژی کشور را شامل می شود و ذخایر گازی ایران هم تا سالیان دراز می تواند این گاز را تامین کند. بدون شک، در آینده نزدیک، نقش گاز از نفت در جهان پررنگ تر خواهد شد. یکی از برنامه های وزارت نفت، گازی کردن سوخت تمام نیروگاه ها است حتی در زمستان. در نتیجه، هدف اصلی این است که گاز تا آنجا که ممکن است جایگزین فرآورده های نفتی شود. در این روند، نقش بسیار ویژه گاز در سبد انرژی کشور، افزایش خواهد داشت. همان سوختی که به نظر می رسد جذابیت بیشتری برای سرمایه گذاران خارجی دارد و در چند همایش بین-المللی اخیراً برگزارشده در تهران نیز، شاهد آن بودیم؟ بله. همان طور که می دانید به رغم آن که مدل جدید قراردادهای نفتی برای توسعه میادین نفتی ارایه شده، ولی این حقیقت را نمی توان کتمان کرد که بسیاری از شرکت های معتبر هم اکنون به دنبال بحث LNG هستند؛ بحثی که شاید بتوان گفت، مساله برد- برد را بیشتر برای سرمایه گذاران، ملموس می سازد. به هرحال، در مورد گاز، آنها همیشه بیشتر طالب صادرات LNG هستند... ... کالایی که ما الآن نداریم و نمی توانیم در آن عرصه، وارد شویم. تکنولوژی LNG در اختیار حدود ۱۰ شرکت بزرگ در دنیا است. بسیاری از شرکت ها قدرت مالی و فنی این کار را ندارند. در نتیجه اگر ما با یک شرکت قوی مثل "شورون"، "اکسون موبیل"، "کونوکو فیلیپس" در آمریکا و "BP" و "شل" در انگلیس یا "توتال" و انی قرارداد ببندیم، بسیار عالی است. در غیر این صورت، به طور کلی، من شخصاً اولویت ایران را در LNG نمی بینم. اولویت ایران عبارت است از؛ ۱- تأمین گاز داخلی، ۲- تزریق به میادین نفتی برای برداشت بیشتر، ۳- رساندن گاز به صنایع گازبر به قیمت مناسب برای راه اندازی اقتصاد ایران و افزایش ارزش افزوده گاز، ۴- صادرات، که در این زمینه هم ابتدا باید از طریق خطوط لوله، همسایه ها و منطقه را در اولویت قرار داد؛ مانند عراق، نخجوان و ارمنستان که هم اکنون نیز با آنها مراودات گازی داریم یا پاکستان و هند که می توانیم گاز را با خط لوله به آن کشور صادر کنیم و نهایتاً کشورهای حوزه خلیج فارس. بعد از همه اینها، به سراغ LNG برویم. برای LNG، باید سرمایه گذاری خارجی باشد، دولت نباید پول خود را در این صنعت، هزینه کند. به نظر من، یکی از چیزهای خیلی مهم، این است که صنعت نفت و گاز، تنها بخشی است که خارجی ها علاقمند به سرمایه گذاری در آن هستند و در نتیجه، سرمایه گذاری خود ایران در این بخش، کار بیهوده ای است. پول دولت نباید در این راه صرف شود. دولت باید در بخش تعلیم و تربیت، بهداشت، احداث زیرساخت ها، .... و جاهایی که دیگران حاضر به بکار گیری سرمایه خود نیستند سرمایه گذاری کند. وارد بحث گاز شدیم. چندی پیش، حمیدرضا عراقی، مدیرعامل شرکت ملی گاز ایران، در گفتگویی در مقام مقایسه ایران و روسیه در زمینه صادرات گاز به اروپا، گفته بود که سنجش این دو، همانند مقایسه فیل و فنجان است. به نظر شما، این نظریه درست است؟ چرا؟ کاملاً موافقم. چون بازار اروپا به طور کلی، بازاری اشباع شده از گاز است. اینطور نیست که اروپایی ها تشنه خرید گاز باشند. علت این که اروپایی ها همیشه حتی از ۴۰ سال پیش هم به گاز ایران علاقمند بوده و هستند و قرار بود نخستین خط لوله گاز از ایران به سمت اروپا برود، این بود که نمی خواستند به لحاظ استراتژیک، تمام نیاز گازی خود را از روسیه تأمین کنند. آنها می خواستند منابع مختلفی را برای تأمین انرژی خود داشته باشند و به اصطلاح، امنیت انرژی خود را تضمین کنند. علت آن، هیچگاه کمبود گاز نبوده است. اکنون روسیه نزدیک به ۲۰۰ میلیارد مترمکعب گاز به اروپا صادر می کند که رقم بسیار بزرگی است و در عین حال، همه، از روی زمین؛ با ده خط لوله بسیار بزرگ که گاز را از روسیه به اروپا می برد. این یعنی داشتن یک زیرساخت قوی. در حالی که ما نه این زیرساخت و نه بازار آن را داریم. الآن هم حتی یک مترمکعب گاز به اروپا صادر نمی کنیم، بنابراین چیزی که آقای عراقی گفته، کاملاً صحیح است. ما در این مورد، دقیقاً فیل و فنجان هستیم. در این صورت، اساساً چگونه می توانیم وارد این عرصه شویم؟ وارد شدن به این عرصه باید گام به گام باشد، ولی در کل ما اصلاً خط لوله مستقیم به اروپا نداریم، باید از ترکیه عبور کنیم. در نتیجه، گاه گداری هم گرفتار مسایل ترکیه می شویم. نکته دوم این که، بازاری که برای ما متصور است، شاید بازار جنوب شرق اروپا؛ یونان، ایتالیا، بلغارستان و ... باشد که این بازار هم باز از طریق ترکیه خواهد بود. در نتیجه، موضوع تعامل با ترکیه و ... را خواهیم داشت. بنابراین کاملاً درست است که در حال حاضر در رقابت با روسیه برای رسیدن به اروپا، کار چندانی نمی توانیم انجام دهیم. وضعیت کنونی ما در اوپک به چه صورت است؟ بسیاری از کارشناسان بر این اعتقادند که با توجه به سیاست حفظ سهم بازار که عربستان در پیش گرفته، عملاً یکدستی این سازمان از بین رفته و وجهه بین المللی آن، کاهش یافته است. نظر شما در این خصوص چیست؟ به ویژه که در اجلاس آخر نیز، عدم هماهنگی خود را بار دیگر نشان دادند! خوب، کارشناسان این حرف را می زنند ولی عملاً، اعضای اوپک، کار دیگری هم نمی توانستند، انجام دهند. این تصمیم را اوپک با اجماع گرفت. با اجماع تصمیم گرفتند که سطح تولید خود را کاهش ندهند. دلیل خود را هم اعلام کردند که ما اگر سطح تولید خود را پایین بیاوریم و قیمت ها بالا رود، این مابه¬التفاوت بازار را آمریکا و روسیه می گیرند. خوب ما چرا این کار را بکنیم که باقی بازار را به آمریکا، روسیه و ... بسپاریم؟ اما به نظر من، اختلاف در همان سقف ۳۰ یا ۵/۳۱ میلیون بشکه ای است. یعنی ۵/۱ میلیون بیش از سقف مجاز که بیشتر آن را عربستان و کشورهای عربی تولید می کنند که این موضوع، تا حدی سیاسی است، برای این که بتوانند نفت خود را جایگزین نفت ایران کنند. البته از آن طرف، روسیه هم تولید نفت خود را بیشتر کرده تا جایگزین نفت ایران در اروپا شود. یعنی بازار از دو طرف تحت فشار بود. حال اگر این کار را نمی کردند، چه می شد؟! به نظر من، منطق فکری آنها غلط نبوده است. نباید اجازه می دادند نفت آمریکا و روسیه، جایگزین نفت اوپک در بازار شود. استدلال، درست بوده ولی این که در سطح خودشان چگونه می خواهند عمل کنند، اختلافات درونی خود را چگونه می خواهند حل کنند، آیا می خواهند مسایل سیاسی منطقه را به داخل اوپک بکشانند و ...، این دیگر مسایل خودشان است. ولی به هرحال، تقریباً از پیش مشخص بود که در این اجلاس اخیر نیز با تعیین سقف تولید به دلایلی که گفتم و در عین حال، بازگشت قدرتمند ایران به بازار موافقت نشود. پس چگونه نفت ایران وارد بازار می شود؟ آقای زنگنه مرتباً در این باره می گویند که بازار خود را برای ورود نفت ایران، آماده کرده است. خوب، آقای زنگنه می گوید که ما به هرحال نفت خود را می فروشیم. ما در اینجا از مزیتی برخورداریم که شاید عربستان نداشته باشد. فرض کنید ایتالیا یا یونان حق انتخاب را دارند که از ایران نفت بخرند یا از امارات. اگر از ایران نفت بخرند، همانطور که قبلاً هم می خریدند، در مقابل، کالاهایی به ایران می فروشند (مملکت ۸۰ میلیونی احتیاج به همه چیز دارد) که با تهاتر ایجادشده، اقتصاد هر دو طرف، رونق می یابد. یعنی Balance of Payment (توازن پرداخت) آنها علیه شان نخواهد بود. ولی اگر فرض کنید با امارات این کار را بکنند، این شیخ نشین بازار بسیار محدودی است. در جایی که همه کالاهای آمریکایی و انگلیسی و غیره وجود دارد، ایتالیا چه چیزی می تواند بفروشد که این عدم توازن تجاریجبران شود؟! روسیه چندی پیش اعلام کرد که در صورت نیاز، توان مقابله با اوپک را دارد. به نظر شما، این ادعا تا چه حد قابل اعتنا است؟ من تصور نمی کنم از نظر ذخایر هیدروکربوری، روسیه توان رویارویی با اوپک را در بلندمدت داشته باشد. در کوتاه مدت ممکن است بتواند نفت خود را با تخفیف بفروشد، تولیدش را بالا ببرد و ... ولی در بلندمدت، این کار شدنی نیست. در خصوص شیل اویل و خروج این نفت جدید از بازار که از سیاست های عربستان بود، چه نظری دارید؟ آیا شیل اویل به طور کامل صحنه را ترک خواهد کرد؟ شیل اویل برعکس نفت متعارف، مقطعی است. برای برداشت نفت متعارف، باید سرمایه گذاری کلانی را انجام داد تا به نتیجه رسید ولی در مورد شیل اویل، وضع بدین صورت نیست. بخش های مختلفی وجود دارد. تولیدکننده، برای منطقه ای سرمایه گذاری می کند، برداشت را انجام می دهد و کار این منطقه تمام می شود. بعد سراغ منطقه بعدی و سرمایه گذاری بعدی می رود. وقتی اقتصادی بودن طرح به علت کاهش قیمت نفت زیر سئوال می رود، سرمایه گذاری انجام نمی شود. به نظر من، این یک دلیل کاهش تولید شیل اویل در سال آینده خواهد بود. از سوی دیگر، تولید کنندگان شیل اویل مایعات تولیدی را در بازار های آینده از سال ۲۰۱۴ تا سال ۲۰۱۶، با قیمت های ۱۰۰ دلار پیش فروش کرده بودند و دیگر مشکلی برای ادامه کار نداشتند. این مکانیزم با قیمت های امروزی نفت عملی نیست. به همین دلیل، به نظر من، در اواسط سال ۲۰۱۶، خواهیم دید که تولید شیل اویل با افت روبرو می شود. چون دیگر دو مزیتی را که قبلاً داشته، نخواهد داشت. یکی پیش فروش کردن با قیمت بالا و دیگری آن که سرمایه گذاری ها قبلاً انجام شده بود. بنابراین، قیمت ها در آن دوره یعنی اواسط سال ۲۰۱۶، احتمالاً کمی افزایش خواهد یافت و ... بله. به نظر می آید. البته یک مشکل دیگر هم این است که فقط مساله عرضه نیست، بلکه تقاضا نیز در آن، دخیل است. باید دید در آن زمان، تقاضای جهانی چه می شود. اگر تقاضای جهانی افت داشته باشد، روند کاهشی ادامه می یابد؛ درست است که عرضه پایین آمده ولی خوب، تقاضا هم کاهش یافته، ولی اگر تقاضای جهانی به هر دلیلی ثابت بماند یا افزایش داشته باشد، آن وقت اثر آن را در قیمت ها خواهیم دید. مثلاً IEA پیش بینی کرده که اگر این روند ادامه پیدا کند و سرمایه گذاری کم شود، این امر منجر به کاهش عرضه نفت و احتمالاً افزایش بهای آن در سال ۲۰۲۰، به حدود ۸۰ دلار می شود. گفت و گو : سهیلا زمانی |
 |