پی.ام.دی، دلواپسی و انتخابات
(ماجرای برجام، پی.ام.دی، دلواپسی و انتخابات)عنوان سرمقاله امروز روزنامه ابتکار به قلم(رضا دهکی)است که در آن می خوانید: پس از توافق هستهای بین ایران و 1+5، حال در آستانه اجرایی شدن برجام در ژانویه 2016 میلادی – دی ماه امسال – پرونده ایران در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی بسته شد و موضوع پی.ام.دی نیز با قطعنامه جدید این شورا خاتمه یافت. این رویداد در حالی به انجام رسید که پس از مخالفتهای فراوان در مسیر مذاکرات هستهای از ابتدای دولت یازدهم و انتقادهای فراوان – و عمدتا مغرضانه – که در مراحل مختلف مذاکرات از جمله توافق اولیه ژنو و توافق نهایی در وین وحتی جزئیاتی مثل قدم زدن محمدجواد ظریف با جان کری، وزرای خارجه ایران و آمریکا را هدف قرار میداد، موضوع پی.ام.دی نیز در هفتههای اخیر بارها به محل هجمه نگاههای تندرویی قرار گرفته بود که مخالفت خود با جناح غالب در دولت در عرصه داخلی را با مصالح ملی ایران در عرصه بینالمللی گره زدند. در حالی که تندروهایی که تحت لوای نام دلواپسی حتی پس از مهر تایید رهبر انقلاب اسلامی ایران پای برجام و تایید آن از سوی مجلس شورای اسلامی و شورای عالی امنیت ملی نیز از هجمههای خود علیه توافق هستهای دست نکشیدند و سعی در القای جو بدبینی و سیاهنمایی درباره اجرایی شدن آن داشتند، موضوع پی.ام.دی را نیز مستمسک دیگری قرار دادند تا شاید در روند حل پرونده هستهای ایران خلل ایجاد شود. در حالی که چه موضوع لغو تحریمها در روند اجرای برجام و چه بسته شدن پرونده هستهای ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی از هر دیدگاهی برای ایران مثبت ارزیابی میشود، سوال این جاست که پس این حجم مخالفت و هجمه و تخریب علیه روند مجریان مذاکرات هستهای در ایران از کجا بر میآید؟ جواب به این سوال چندان دشوار به نظر نمیرسد. از آن جا که رویکرد ایران در ماجرای هستهای کاملا واضح و شفاف است، منشاء ایرادهای بنیاسرائیلی تندروهای دلواپس نمیتواند عرق به ایران و دغدغه مردم و نظام جمهوری اسلامی باشد. در این حالت موضوعی که به ذهن میآید، وجود منفعت برای این گروه در عدم حل پرونده هستهای ایران است. این منفعت شاید در عرصه اقتصادی باشد که البته ابعاد آن تاکنون از کانالهای رسمی بر مردم و رسانهها پوشیده بوده است. با این حال حرص و جوش برخی در این حوزه، علاوه بر این که شک و شبهه محکمی در مورد وجود منفعت به وجود میآورد، این احتمال را ایجاد میکند که شاید این منفعت، از جنس منافع اقتصادی باشد. البته الزامی هم وجود ندارد که چنین منفعتی به طور مستقیم به دست دلواپسان برسد، بلکه کافی است منفعت حامیان این جریانها در جلوگیری از حل ماجرای هستهای و برداشته شدن تحریمها علیه ایران باشد تا به مصداق آن چه بارها درباره تاثیر پولهای کثیف در سیاست مطرح شده است، دلواپسان از توان سیاسی خود برای سنگاندازی در راه حل پرونده هستهای ایران بهره ببرند؛ حتی اگر این سنگاندازی تنها منجر به تاخیر در این روند شود، چرا که حتی یک ماه تاخیر نیز با سود کلانی برابری میکند. سوی دیگر ماجرا که البته هم محتملتر به نظر میرسد و هم ابعاد روشنتر و شفافتری دارد، وجود منفعت سیاسی در این ماجراست. واقعیت این جاست که عملکرد دولتهای نهم و دهم که مورد حمایت جریانهای دلواپس نیز قرار داشتند، در حل پرونده هستهای ایران نه تنها مثبت نبود، که منفی نیز ارزیابی میشود. هر چند در این میان برخی تحلیلها اعتقاد دارند که ایران در سطح سیاستگذاری کلان با هوشمندی برای طرفهای مذاکره در طول دولتهای نهم و دهم به «مرگ» گرفت که به «تب» شیوه دولت یازدهم راضی شوند و در این کار موفق هم بود. با این حال چه عملکرد دولتهای نهم و دهم در این عرصه به واقع و براساس سیاستهای نادرست منفی بوده باشد و چه کل این روند حاصل سیاسی هوشمندانه باشد، در نهایت در نگاه عمومی، دولتهای محمود احمدینژاد و سرتیم مذاکرهکننده آن دوره یعنی سعید جلیلی – که هر دو مورد حمایت جریانهای دلواپس قرار داشتند – ناموفق ارزیابی شده و در مقابل عملکرد دولت حسن روحانی و سرتیم مذاکرهکننده هستهایاش، محمدجواد ظریف – که مورد حمایت اصلاحطلبان و اعتدالگرایان قرار دارند – موفق و پیروزمندانه دانسته میشود. در واقع هر چند موفقیت در ماجرای مذاکرات و پرونده هستهای یک موضوع ملی است، اما افتخار به سرانجام رساندن آن به حساب روحانی و حامیان اصلاحطلب و اعتدالگرایش رسیده است. این اتفاق در شرایطی افتاده است که جناح اصولگرا که طیف دلواپس نیز در زمره آن قرار دارند، به دنبال شکست در انتخابات ریاستجمهوری سال 92، از شکست دوباره و این بار در عرصه انتخابات مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی هراس دارد. در این حالت، موفقیتهای پیاپی دولت یازدهم در عرصه هستهای – از جمله برجام و نیز حل موضوع پی.ام.دی – میتواند پوئن مثبتی برای رقیب جدی آنها در عرصه انتخابات سال جاری تلقی شود. باید توجه داشت که این رقیب تنها جریان اصلاحطلب و اعتدالی را شامل نمیشود و اصولگرایان معتدلی همچون علی لاریجانی و یارانش که در حمایت از مذاکرات هستهای و برجام اثرگذار ظاهر شدند – و بر همین اساس و دلایل دیگر دشمنی تندروها را به جان خریدند – را نیز شامل میشود. به هر ترتیب به نظر میرسد حتی اگر از نگاه دولت و جریانهای حامی آن، ماجرای پرونده هستهای یک موضوع ملی تلقی شود و مردم نیز این نگاه را بپذیرند، عملکرد جریان تندرو دلواپس در مقابل جریان خواست عمومی و مصلحت ملی، باعث شده است که عملا از مقبولیت این گروه در میان جامعه کاسته شده و بر محبوبیت گروه مقابل افزوده شود. در واقع دلواپسان – به ویژه با پیشرفت گام به گام روند حل مساله هستهای که اجرایی شدن آن احتمالا پیش از انتخابات اسفندماه امسال کلید خواهد خورد – با اتخاذ این روند، خود را در گوشه رینگ گیر انداختهاند و تنها منتظر معجزهای هستند که شاید با توقف این روند به هر دلیلی – حتی اگر بر خلاف مصالح ملی باشد – «گلام»وار فریاد «دیدی گفتم» و «من میدونستم» سر دهند و از این آب گلآلود، ماهیای را صید کنند که فقط قرار است خودشان را سیر کند. با این حال باید گفت که حتی در صورت وقوع چنین رویدادی، آن چه از دست رفته است، اعتبار این جریان در فضای اجتماعی است که بقا و منفعت خود را به هر چیزی ترجیح میدهد و در هر حالت بازنده این جریان خواهند بود.
(ماجرای برجام، پی.ام.دی، دلواپسی و انتخابات)عنوان سرمقاله امروز روزنامه ابتکار به قلم(رضا دهکی)است که در آن می خوانید: پس از توافق هستهای بین ایران و 1+5، حال در آستانه اجرایی شدن برجام در ژانویه 2016 میلادی – دی ماه امسال – پرونده ایران در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی بسته شد و موضوع پی.ام.دی نیز با قطعنامه جدید این شورا خاتمه یافت. این رویداد در حالی به انجام رسید که پس از مخالفتهای فراوان در مسیر مذاکرات هستهای از ابتدای دولت یازدهم و انتقادهای فراوان – و عمدتا مغرضانه – که در مراحل مختلف مذاکرات از جمله توافق اولیه ژنو و توافق نهایی در وین وحتی جزئیاتی مثل قدم زدن محمدجواد ظریف با جان کری، وزرای خارجه ایران و آمریکا را هدف قرار میداد، موضوع پی.ام.دی نیز در هفتههای اخیر بارها به محل هجمه نگاههای تندرویی قرار گرفته بود که مخالفت خود با جناح غالب در دولت در عرصه داخلی را با مصالح ملی ایران در عرصه بینالمللی گره زدند. در حالی که تندروهایی که تحت لوای نام دلواپسی حتی پس از مهر تایید رهبر انقلاب اسلامی ایران پای برجام و تایید آن از سوی مجلس شورای اسلامی و شورای عالی امنیت ملی نیز از هجمههای خود علیه توافق هستهای دست نکشیدند و سعی در القای جو بدبینی و سیاهنمایی درباره اجرایی شدن آن داشتند، موضوع پی.ام.دی را نیز مستمسک دیگری قرار دادند تا شاید در روند حل پرونده هستهای ایران خلل ایجاد شود. در حالی که چه موضوع لغو تحریمها در روند اجرای برجام و چه بسته شدن پرونده هستهای ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی از هر دیدگاهی برای ایران مثبت ارزیابی میشود، سوال این جاست که پس این حجم مخالفت و هجمه و تخریب علیه روند مجریان مذاکرات هستهای در ایران از کجا بر میآید؟ جواب به این سوال چندان دشوار به نظر نمیرسد. از آن جا که رویکرد ایران در ماجرای هستهای کاملا واضح و شفاف است، منشاء ایرادهای بنیاسرائیلی تندروهای دلواپس نمیتواند عرق به ایران و دغدغه مردم و نظام جمهوری اسلامی باشد. در این حالت موضوعی که به ذهن میآید، وجود منفعت برای این گروه در عدم حل پرونده هستهای ایران است. این منفعت شاید در عرصه اقتصادی باشد که البته ابعاد آن تاکنون از کانالهای رسمی بر مردم و رسانهها پوشیده بوده است. با این حال حرص و جوش برخی در این حوزه، علاوه بر این که شک و شبهه محکمی در مورد وجود منفعت به وجود میآورد، این احتمال را ایجاد میکند که شاید این منفعت، از جنس منافع اقتصادی باشد. البته الزامی هم وجود ندارد که چنین منفعتی به طور مستقیم به دست دلواپسان برسد، بلکه کافی است منفعت حامیان این جریانها در جلوگیری از حل ماجرای هستهای و برداشته شدن تحریمها علیه ایران باشد تا به مصداق آن چه بارها درباره تاثیر پولهای کثیف در سیاست مطرح شده است، دلواپسان از توان سیاسی خود برای سنگاندازی در راه حل پرونده هستهای ایران بهره ببرند؛ حتی اگر این سنگاندازی تنها منجر به تاخیر در این روند شود، چرا که حتی یک ماه تاخیر نیز با سود کلانی برابری میکند. سوی دیگر ماجرا که البته هم محتملتر به نظر میرسد و هم ابعاد روشنتر و شفافتری دارد، وجود منفعت سیاسی در این ماجراست. واقعیت این جاست که عملکرد دولتهای نهم و دهم که مورد حمایت جریانهای دلواپس نیز قرار داشتند، در حل پرونده هستهای ایران نه تنها مثبت نبود، که منفی نیز ارزیابی میشود. هر چند در این میان برخی تحلیلها اعتقاد دارند که ایران در سطح سیاستگذاری کلان با هوشمندی برای طرفهای مذاکره در طول دولتهای نهم و دهم به «مرگ» گرفت که به «تب» شیوه دولت یازدهم راضی شوند و در این کار موفق هم بود. با این حال چه عملکرد دولتهای نهم و دهم در این عرصه به واقع و براساس سیاستهای نادرست منفی بوده باشد و چه کل این روند حاصل سیاسی هوشمندانه باشد، در نهایت در نگاه عمومی، دولتهای محمود احمدینژاد و سرتیم مذاکرهکننده آن دوره یعنی سعید جلیلی – که هر دو مورد حمایت جریانهای دلواپس قرار داشتند – ناموفق ارزیابی شده و در مقابل عملکرد دولت حسن روحانی و سرتیم مذاکرهکننده هستهایاش، محمدجواد ظریف – که مورد حمایت اصلاحطلبان و اعتدالگرایان قرار دارند – موفق و پیروزمندانه دانسته میشود. در واقع هر چند موفقیت در ماجرای مذاکرات و پرونده هستهای یک موضوع ملی است، اما افتخار به سرانجام رساندن آن به حساب روحانی و حامیان اصلاحطلب و اعتدالگرایش رسیده است. این اتفاق در شرایطی افتاده است که جناح اصولگرا که طیف دلواپس نیز در زمره آن قرار دارند، به دنبال شکست در انتخابات ریاستجمهوری سال 92، از شکست دوباره و این بار در عرصه انتخابات مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی هراس دارد. در این حالت، موفقیتهای پیاپی دولت یازدهم در عرصه هستهای – از جمله برجام و نیز حل موضوع پی.ام.دی – میتواند پوئن مثبتی برای رقیب جدی آنها در عرصه انتخابات سال جاری تلقی شود. باید توجه داشت که این رقیب تنها جریان اصلاحطلب و اعتدالی را شامل نمیشود و اصولگرایان معتدلی همچون علی لاریجانی و یارانش که در حمایت از مذاکرات هستهای و برجام اثرگذار ظاهر شدند – و بر همین اساس و دلایل دیگر دشمنی تندروها را به جان خریدند – را نیز شامل میشود. به هر ترتیب به نظر میرسد حتی اگر از نگاه دولت و جریانهای حامی آن، ماجرای پرونده هستهای یک موضوع ملی تلقی شود و مردم نیز این نگاه را بپذیرند، عملکرد جریان تندرو دلواپس در مقابل جریان خواست عمومی و مصلحت ملی، باعث شده است که عملا از مقبولیت این گروه در میان جامعه کاسته شده و بر محبوبیت گروه مقابل افزوده شود. در واقع دلواپسان – به ویژه با پیشرفت گام به گام روند حل مساله هستهای که اجرایی شدن آن احتمالا پیش از انتخابات اسفندماه امسال کلید خواهد خورد – با اتخاذ این روند، خود را در گوشه رینگ گیر انداختهاند و تنها منتظر معجزهای هستند که شاید با توقف این روند به هر دلیلی – حتی اگر بر خلاف مصالح ملی باشد – «گلام»وار فریاد «دیدی گفتم» و «من میدونستم» سر دهند و از این آب گلآلود، ماهیای را صید کنند که فقط قرار است خودشان را سیر کند. با این حال باید گفت که حتی در صورت وقوع چنین رویدادی، آن چه از دست رفته است، اعتبار این جریان در فضای اجتماعی است که بقا و منفعت خود را به هر چیزی ترجیح میدهد و در هر حالت بازنده این جریان خواهند بود. |