بسیج در کدام کانتکس؟
(بسیج در کدام کانتکس؟)عنوان سرمقاله امروز روزنامه ابتکار به قلم(محمد علی وکیلی)است که در آن می خوانید: به لحاظ هرمنوتیک ذهن جامعه تحول پذیر است. ارزشها هم با تحول ذهنی جامعه بازتولید می شوند. تحول مفاهیم تابع کارکردی است که جامعه برای آن قایل می باشد. برخی مفاهیم در مقیاس ذهنیت اجتماعی، تاریخی و در نقطه ای از زمان فریز می شوند، برخی نیز با تحول ذهنیت اجتماعی بازتولید و مشمول گذر زمان نمی شوند. انقلاب اسلامی ایران به عنوان گفتمان هژمون با تغییر نسل ها تغییر نکرده است و به محاق فراموشی سپرده نشد. اگر گفتمان انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی در مفصل بندی، قدرت تطبیق خویش را بر شرایط و محیط اجتماعی نسلهای بعد نداشت و با ذهنیت اجتماعی پسا نسل انقلاب سازگار نبود، بی شک به کما میرفت و به جای مانایی، مسیر میرایی را در پیش میگرفت. ولی اکنون مانایی نظام مدیون سازگاری عناصر مفصلی و دالهای گفتمانیاش با ذهنیت اجتماعی میباشد. بسیج یکی از نشانههای جمهوری اسلامی بحساب میآید. اندیشه بسیج در سال 58 منطبق بر کانتکس و محیط سیاسی، اجتماعی آن روز بود. در آن روز که دشمن اهریمن قصد تصرف خاک و چنگ انداختن به صورت سرزمین و انقلاب را داشت. تکس بسیج منطبق بر کانتکس آن روزها بود. بسیج خود "دال" اصلی نظام گردید و معادل "دال" مرکزی آن یعنی نه شرقی و نه غربی ظاهر شد چترش همطراز انقلاب، فراگیر و جامعیت لازم را پیدا نمود. اما آن روز به لحاظ کارکردی، کلاشینکف، کلاه آهنین و پوتین نشانههای آن شدند؛ چرا که دکترین بسیج برای رزم و مقابله با دشمن خارجی و در دفاع از کلیت نظام پذیرفته و هنجار گردید. نکته اینجا بود که بنا شد تکس بسیج فراکانتکس آن روز و منطبق بر محیط جمهوری اسلامی در امتداد حیات آن نقش آفرین باشد. روی همین اصل، مسئولان مربوطه برای تبدیل آن به گفتمان هژمون دست به کار شدند. پس از جنگ آنرا در قالب بسیج اقشار بازتعریف نمودند. اما نهادسازی از بسیج با تبدیل آن به گفتمان هژمون دچار چالش گردید. برای نهادسازی تعارض کارکردی با نهادهای مشابه داشت ولی تبدیل بسیج به گفتمان هژمون تنها تعارض آن و پادگفتمانش، گفتمانهای مقابل نظام میباشد. آنانکه بسیج را در قامت یک نهاد تعریف کردند، فلش دفاع سلبیاش و همچنین کارکردش را در داخل و در مقیاس خرده گفتمانهای داخلی قرار دادند. اما آنانکه بسیج را در قامت گفتمان هژمون و دال مرکزی نظام تعریف کردند، ماموریتش را دفاع ایجابی در داخل و دفاع سلبی در خارج قلمداد نمودند. بسیج با سناریوی اول در حد یک خرده گفتمان داخلی تنزل و هم عرض آنان در رقابت با یکی و در حمایت دیگری تنزل مییابد؛ دیگر از آن چتر فراگیر بهره مند نخواهد بود. اما مطابق موضع گروه دوم، بسیج نه یک یگان رزم و نه یک حزب سیاسی و خرده گفتمان بلکه نقشی چونان دالان انقلاب اسلامی برعهده دارد. قامت گفتمانی بسیج فراتر از نهادهای معمول میباشد و ظرفیت نهادها برای حمل گفتمان بسیج محدود بود کانتکس گفتمان بسیج محدود و محصور به یک دور، تاریخی نیست. بافت و محیط آن همان محیط جمهوری اسلامی است. نقشش چونان خون در رگهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی میباشد. پاسبان دال مرکزی جمهوری اسلامی است. خود مقیاسی برای ارزشگذاری دیگر خرده گفتمانهای داخلی است. بسیج تابع خرده گفتمانها نیست، بلکه خرده گفتمانها تابع تفکر بسیجی هستند. نهادسازی از بسیج نبایست گفتمان هژمون بسیجی را تضعیف سازد. تفکر، رفتار و اندیشه جامعه بایست بسیجی شود. نمایش ها، همایشها و ... همه بایست در مسیر تکثیر و توزیع اندیشه بسیجی باشد. اندیشه بسیجی فراتر از اندیشه و قامت گروهها و احزاب سیاسی است. تعریف بسیج در حد یک خرده گفتمان همچون تنزل دادن اصل انقلاب اسلامی در حد قامت یک حزب، گروه، جناح و خرده گفتمان، خیانت در امانت بحساب میآید. بسیج، سرمایه اصلی نظام و جزو امانات امام (ره) است و میبایست در همان مقیاس راهبریش نمود و آنرا پاس داشت.
(بسیج در کدام کانتکس؟)عنوان سرمقاله امروز روزنامه ابتکار به قلم(محمد علی وکیلی)است که در آن می خوانید: به لحاظ هرمنوتیک ذهن جامعه تحول پذیر است. ارزشها هم با تحول ذهنی جامعه بازتولید می شوند. تحول مفاهیم تابع کارکردی است که جامعه برای آن قایل می باشد. برخی مفاهیم در مقیاس ذهنیت اجتماعی، تاریخی و در نقطه ای از زمان فریز می شوند، برخی نیز با تحول ذهنیت اجتماعی بازتولید و مشمول گذر زمان نمی شوند. انقلاب اسلامی ایران به عنوان گفتمان هژمون با تغییر نسل ها تغییر نکرده است و به محاق فراموشی سپرده نشد. اگر گفتمان انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی در مفصل بندی، قدرت تطبیق خویش را بر شرایط و محیط اجتماعی نسلهای بعد نداشت و با ذهنیت اجتماعی پسا نسل انقلاب سازگار نبود، بی شک به کما میرفت و به جای مانایی، مسیر میرایی را در پیش میگرفت. ولی اکنون مانایی نظام مدیون سازگاری عناصر مفصلی و دالهای گفتمانیاش با ذهنیت اجتماعی میباشد. بسیج یکی از نشانههای جمهوری اسلامی بحساب میآید. اندیشه بسیج در سال 58 منطبق بر کانتکس و محیط سیاسی، اجتماعی آن روز بود. در آن روز که دشمن اهریمن قصد تصرف خاک و چنگ انداختن به صورت سرزمین و انقلاب را داشت. تکس بسیج منطبق بر کانتکس آن روزها بود. بسیج خود "دال" اصلی نظام گردید و معادل "دال" مرکزی آن یعنی نه شرقی و نه غربی ظاهر شد چترش همطراز انقلاب، فراگیر و جامعیت لازم را پیدا نمود. اما آن روز به لحاظ کارکردی، کلاشینکف، کلاه آهنین و پوتین نشانههای آن شدند؛ چرا که دکترین بسیج برای رزم و مقابله با دشمن خارجی و در دفاع از کلیت نظام پذیرفته و هنجار گردید. نکته اینجا بود که بنا شد تکس بسیج فراکانتکس آن روز و منطبق بر محیط جمهوری اسلامی در امتداد حیات آن نقش آفرین باشد. روی همین اصل، مسئولان مربوطه برای تبدیل آن به گفتمان هژمون دست به کار شدند. پس از جنگ آنرا در قالب بسیج اقشار بازتعریف نمودند. اما نهادسازی از بسیج با تبدیل آن به گفتمان هژمون دچار چالش گردید. برای نهادسازی تعارض کارکردی با نهادهای مشابه داشت ولی تبدیل بسیج به گفتمان هژمون تنها تعارض آن و پادگفتمانش، گفتمانهای مقابل نظام میباشد. آنانکه بسیج را در قامت یک نهاد تعریف کردند، فلش دفاع سلبیاش و همچنین کارکردش را در داخل و در مقیاس خرده گفتمانهای داخلی قرار دادند. اما آنانکه بسیج را در قامت گفتمان هژمون و دال مرکزی نظام تعریف کردند، ماموریتش را دفاع ایجابی در داخل و دفاع سلبی در خارج قلمداد نمودند. بسیج با سناریوی اول در حد یک خرده گفتمان داخلی تنزل و هم عرض آنان در رقابت با یکی و در حمایت دیگری تنزل مییابد؛ دیگر از آن چتر فراگیر بهره مند نخواهد بود. اما مطابق موضع گروه دوم، بسیج نه یک یگان رزم و نه یک حزب سیاسی و خرده گفتمان بلکه نقشی چونان دالان انقلاب اسلامی برعهده دارد. قامت گفتمانی بسیج فراتر از نهادهای معمول میباشد و ظرفیت نهادها برای حمل گفتمان بسیج محدود بود کانتکس گفتمان بسیج محدود و محصور به یک دور، تاریخی نیست. بافت و محیط آن همان محیط جمهوری اسلامی است. نقشش چونان خون در رگهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی میباشد. پاسبان دال مرکزی جمهوری اسلامی است. خود مقیاسی برای ارزشگذاری دیگر خرده گفتمانهای داخلی است. بسیج تابع خرده گفتمانها نیست، بلکه خرده گفتمانها تابع تفکر بسیجی هستند. نهادسازی از بسیج نبایست گفتمان هژمون بسیجی را تضعیف سازد. تفکر، رفتار و اندیشه جامعه بایست بسیجی شود. نمایش ها، همایشها و ... همه بایست در مسیر تکثیر و توزیع اندیشه بسیجی باشد. اندیشه بسیجی فراتر از اندیشه و قامت گروهها و احزاب سیاسی است. تعریف بسیج در حد یک خرده گفتمان همچون تنزل دادن اصل انقلاب اسلامی در حد قامت یک حزب، گروه، جناح و خرده گفتمان، خیانت در امانت بحساب میآید. بسیج، سرمایه اصلی نظام و جزو امانات امام (ره) است و میبایست در همان مقیاس راهبریش نمود و آنرا پاس داشت. |